یافتن پست: #کوتاه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 20:15
*elnaz* *
*elnaz* *
دست دلم از هر چه می خواهد کوتاهست... آخه دلم که بارباپاپا نیست... بارباماما هم نیست... باربانی نی هم نیست.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 14:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نخستین گـام ... برای از میان برداشتن "یک مــلـت"...
پاک کردن "حــافظـــه " آن است ...
باید " کتابها و فرهنگ و تاریخش " را از بین برد
و باید کسی را داشت که کتابهای تازه ای بنویسد
و فرهـــنگ و تاریــخ تازه ای جعـــل کند ...
کوتاه زمانی بعد ...
ملت آنچه را که هست و آنچه را که بود ...
با خنده فراموش میکند
خیلی زود میبینید که
"زبــــــان" به مرگ طبیـــــعی میمیرد ...
میلان کوندرا.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 15:49
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

یکی از دانشمندان گوش بزرگ و درازی داشت.شخصی از راه استهزا و مسخره به او گفت:
-گوشهای شما برای یک انسان خیلی دراز است!
دانشمند گفت:بله...گوشهای شما هم برای جثه یک الاغ کوتاه است!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 22:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آرامـش می خواهـم ...


 به اندازه ی خوردن یک فنـجان قهوه کوتاه باشد ...


 یا قـدم زدن روی سنـگفـرش خیـس پـیاده رو ... طولانی ...


 فـرقی نمی کنـد


فقط آن لحظـه را می خواهـم


 آن لحظـه که تمام سلول هایم آرام می گیرند


deborah-mihanb[!]-com_548166_ (1).gif

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:09
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور
حسرت کاخ رفیقو زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراددل کس
غم بی مهری مردم بی عار مخور

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 18:09
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای عشق جوانه کن بهار است هر شاخ کهن جوانه دار است شد غرق شکوفه سیب و دل نیز حوای همیشه بیقرار است سر سبزی نیم لحظه من سبزینه هفت سبزه زار است ای عشق شکفتنم بیاموز دل غنچه باغ انتظار است بیهوده مگوی کیست معشوق او چشم و چراغ روزگار است شهر تن و شهر جان ما را بسپار به او که شهریار است تا دیده بر او فتاد کاین کیست دل گفت که یار یار یار است ای عشق بدین مجال کوتاه زین بیش مرا چه اعتبار است برخیز و کمند خود رها کن دریاب که آخرین شکار است ای عشق بسوز هستیم را با یک نگهش که شعله وار است خاکستر من به راه او ریز بر گوی که بر منش گذار است بر گو که به دولت قدمهات از منت هر چه هست وارست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فکر کن امریکا حمله کنه جنگ شه

بعدما بخواییم با این پسرای

این دوره بریم جنگ ....

علیشمس : بده اون ک[!]نکوفو

دست علیشمس کپلیه موفکلی..

یاس :من کسی نیستم با این تیرا

دردم بیگره ولی این زخما روکی

میخواد گردن بگیره؟

ساسی مانکن : نارنجکا کجا ان دنبال
دامن کوتاهن؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پســـری که دستشو بدون ترس همه جا دور کمرت حلقه میکنه،
پســری که موقع رد شدن از چراغ قرمز دستتو محکم تر میگیره،
پســـری که smsهاش کوتاه اما پر احساسه،
این پســـــــر،
.
.
.
.
.
.
.
انقدر با این و اون بود که دیگه حرفه ای شده ...
باید قیدشــــــو بزنی احساسی نشــــو الکی ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:38
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ