یافتن پست: #گاهی

ronak
ronak
گاهی دلم می خواهد

... وحشیانه غرورت را
پاره کنم!
قلبت
... را در مشتم بگیرم
و
بفشارم
.
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 18:53
+5
حمید
حمید
در SMS
دلت را خانه‌ی دریا نکردی / نگاهی بر من شیدا نکردی
درون چشم تو گم بودم، افسوس / گذشت عمر و مرا پیدا نکردی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 13:19
+2
حمید
حمید
در SMS
گاهی حتی جرات نمی کنم پشت سرم رو نگاه کنم که ببینم
جام خالیه یا نه !!؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 13:13
+1
حمید
حمید
در SMS
الهي ! من نه آنم؛كه ز فیض نگهت چشم بپوشم،

نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی ؛ در اگرباز نگردد ،

نروم باز به جایی؛ پشت دیوار نشینم ، چو گدا برسرراهی؛

كس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی ؛

بازكن در،كه جز این خانه مرانیست پناهی" التماس دعايادمان باشد

شايد شبي آن چنان آرام گرفتيم که ديدار صبح فردا ممکن نشود،

پس به اميد فرداها محبت هايمان را ذخيره نکنيم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 03:27
+3
مهسا
مهسا
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را که تنها دل من ؛ دل نیست ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 02:05
+2
مهسا
مهسا
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم

را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می‌کند

اما

غیر از همین حس‌ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده و عادی

حال و هوای دیگری در دل ندارم

رفتار من عادی است
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 18:10
+7
sasan pool
sasan pool
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد،
و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است
مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد.
دیگر کسی نقشی بر این سینه سخت و ستبر نمی زند.
دنیا بیستون است و روی هر ستون ،
عفریت فرهاد کش نشسته است.هر روز پایین می آید و
در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد.
و جهان تلخ می شود تو اما باور نکن
زیرا که تا عشق هست ، شیرین هست
عشق اما گاهی سخت می شود ،
آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید
روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توا
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 17:11
+2
مهسا
مهسا
گاهی لــحظه های ســــکوت پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم بگوییم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:19
+4
sasan pool
sasan pool
اسم من گم شده است
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شأن من گم شده است
شأن من نیست بنالم
شأن من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی دهد از سر درون
از همه رنج فزون ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:17
+4
sasan pool
sasan pool
دلگیرم از تداوم این انتظار تلخ
این خاطرات کهنه ولی ماندگار تلخ

کز کرده ام درون زمستان سینه ام
تنها، کنار پنجره ی بی بهار تلخ

افسانه های شعر و شکوفه تمام شد
خاموش مانده شاعر بی اعتبار تلخ

تا اعتماد وسوسه ها می کشاندم
این تیک تاک وحشی دیوانه وار تلخ

((گاهی دلم برای خودم تنگ می شود))
دیگر ز من چه مانده جز این شوره زار تلخ

لرزان به خشکسالی خود خیره می شوم
با این نگاه تشنه ی دنباله دار تلخ

اما برای گریه مجالی نمانده است
یک لحظه درد مانده به ان انفجار تلخ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 16:05
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ