یافتن پست: #گاهی

sami
sami

بیا تمامش کنیم….


همه چیز را….


که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….


نگران نباش….


قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…


اما فراموشم کن…..


بخند… تو که مقصر نبودی…


من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…


میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟


گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….


بیا به هم نرسیم…!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1393/08/2 - 22:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها من باید از همتون خداحافظی کنم

احساس میکنم اینجا خیلی زمان از دست میدم

اینجا رو خیلی دوست داشتم

اگ دلخوری پیش اومد ببخشید!

مرسی از حمایت هاتون ، از نظر هاتون ، ازینکه انقدر با مرام بودین

حلالم کنید اگه گاهی اوقات سر کارتون گذاشتم دقیقا مثل الان
3 دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 20:40
+4
-1
*elnaz* *
*elnaz* *

گاهی سکوت می کنی 
چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی
گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری
سکوت گاهی یک اعتراضه و گاهی هم انتظار
اما بیشتر وقتها سکوت برای اینه که
هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه...
و این یعنی همون حس تنهایی...!

" خسرو شکیبایی "

دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 22:27
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روز اول مهر:
آیدا جوجو ===> مامور آب خوری!!!
نگار no pv ===> مبصر کلاس!!!
مهسا تک پَر ===> آنتن مدرسه!!!
نسیم خوشجله ===> انتظامات راهرو!!!
پرنسس سارا ===> مسئول نمازخونه!!!
شادی دافی ===> خواندن دعای فرج!!!
نگین مغروره ===> قاریه قرآن!!!
مونا wolf ===> بالای سَکّویِ مدرسه جهت انجام ورزش صبحگاهی...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/31 - 20:44
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

از اول مهر شاهده. . . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺁﯾﺪﺍ ﺟﻮﺟﻮ <=== ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﯼ !!!
ﻧﮕﺎﺭ no pv <=== ﻣﺒﺼﺮ ﮐﻼﺱ !!!
ﻣﻬﺴﺎ ﺗﮏ ﭘَﺮ <=== ﺁﻧﺘﻦ ﻣﺪﺭﺳﻪ !!!
ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻮﺷﺠﻠﻪ <=== ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﺎﺕ ﺭﺍﻫﺮﻭ !!!
ﺯﻫﺮﺍ ﺧﺎﺻﻪ <=== ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻧﻤﺎﺯﺧﻮﻧﻪ !!!
ﺷﺎﺩﯼ ﺩﺍﻓﯽ <=== ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎﯼ ﻓﺮﺝ !!!
ﻧﮕﯿﻦ ﻣﻐﺮﻭﺭﻩ <=== ﻗﺎﺭﯾﻪ ﻗﺮﺁﻥ !!!
ﻣﻮﻧﺎ ﭘﺮﻧﺴﺲ ﺑﺎﺑﺎﻡ <=== ﺑﺎﻻﯼ ﺳَﮑّﻮﯼِ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺟﻬﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﺭﺯﺵ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽ ...
هستیم :| :|

دیدگاه  •   •   •  1393/06/30 - 15:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



این عکس داغونم کرد .

به ما دروغ گفتند که خواستن توانستن است
گاهی خواستن داغ بزرگیست که تا ابد بر دلت میماند…!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 22:22
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
غضنفر یه قصاب میاره واسه کشتن گوسفند ... بهش میگه :
میخوام برام تیک تیکش کنی برای کباب،قورمه و دیزی . کله پاچشم تمیز کن بچه ها دوس دارن . روده و معدشم بزار کنار برا سیرابی . پوستشو با خودت نبریا ! میخوام سجاده درست کنم . پشکلاشم برا باغچه. آشغالشم برا گربه. با استخوناشم سوپ میپزیم .
به اینجا که میرسه گوسفنده یه نگاهی به غضنفر میندازه میگه : میخوای صدامم ضبط کن بزار برا زنگ موبایلت ... ؛-)
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 13:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



رقص بانوان درآذربایجان به لحاظ حركات دلپذیر دست، حركات بیانگر بازو و قدمهای ظریف از دیگر رقص ها تمیز داده میشود. قدمهای ظریف ایفاگر رقص توسط دامن های بلند پوشیده شده و چنین می نماید كه ایفاگر رقص به حالت شناور بر روی زمین جاری است. رقص ها گاهی غمگین، گاهی آتشین و بیشتر تغزلی است و بیانگر سرشت فاخر بانوان آذربایجانی است. رقصهای سولو و گروهی درعروسی و سایر مناسبتها اساسا ساده است
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 22:29
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

شعر غربت - سهراب سپهری


ماه بالای سر آبادی است


اهل ابادی در خواب است


باغ همسایه چراغش روشن،


من چراغم خاموش


ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب


غوك ها می خوانند


مرغ حق هم گاهی


كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها


و بیابان پیداست


سنگ ها پیدا نیست، گلچهه ها پیدا نیست


سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست


نیمه شب بباید باشد


دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام


آسمان آبی نیست، روز ابی بود


یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم


یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،


طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب


یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب


درآورم


یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم


یاد من باشد تنها هستم


ماه بالای سر تنهایی است



( سهراب سپهری )


دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:03
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتیه بچه ای که وقتی رفت تو یخچال دید هیچی نیست بخوره، نگاهی به پدرش انداخت دید سرش پایینه، شیشه آب رو برداشت سر کشید و گفت چقدر تشنم بود بابا...

به سلامتیه اونی که از درون شکست اما نذاشت غرورش جلو یه نامرد خورد شه،،،!

سلامتیه بعضی دخترا نه واسه چشمای ناز و پوستای صافشون، واسه قلبای پاکشون...

به سلامتی بعضی از خاطرات خوشی که هنوزم وقتی یادشون میوفتی با یه لبخند کوچولو کنج لبت تا چند لحظه حال و هواتو بدجوری عوض میکنه،،

سلامتیه پدربزرگا که هیچ‌وقت عجیجم و خوجکلم وعجقم وجوجو...نگفتن ولی با زنشون 50 سال عاشقانه زندگی کردن... ♡♥♡
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:29
+3
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ