یافتن پست: #گریه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از کارایی که من میکنم و هنوز خانواده تو حکمت این کار
موندن ، اینه که
.
.
.
.
.
آهـنـگ عـلـی بـابـا و داریـوش و امثال گریه آورترین آهنگا رو
گوش میکنم ، ولی رمان خنده داااار! و جـــوک میخونم!
و از خنده پخش زمین میشم!

خانواده بعد از شنیدن آهنگا:|
خانواده بعد از دیدن خنده های من-_-
مـن d×_=b
دیدگاه  •   •   •  1394/10/30 - 21:09
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تاوان سنگینی دادم...
تا ک فهمیدم...
اونیکه توی خیابون میزنه زیر گریه
خیلی داغون تر از اونیکه توی
قبرستون گریه میکنه...
دیدگاه  •   •   •  1394/10/30 - 16:25
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدید تو این فیلما بچه هه بعد سالها پدرشو
بابا صدا میکنه
بعد باباهه میگه تو الان به من گفتی بابا؟
بعد خلاصه پدره احساساتی میشه
ماام همیشه معلم هامونو به اسم صدا میکردیم
مثلا میگفتیم اصغر یا میگفتیم حسن
من یه بار از دهنم در اومد گفتم اقا
اقا این معلم ما مثله اون پدره احساساتی شد
حتی میخواست گریه کنه بازم گفتم اصغر
زدم تو ذوقش
دیدگاه  •   •   •  1394/08/23 - 11:45
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم یبار که کوچیک بودم و رفته بودیم مسافرت مامان و بابام از ماشین پیاده شدن و بعد که سوار شدن گفتن محل مین گذاری شده بود(در خانواده ی ما کنایه از دستشویی بزرگه!)
یعنی زمینش قابل نشستن نبود میخواستیم از اونجا بریم یه جای دیگه ولی من
خون گریه می کردم که به منم نشون بدیییین!!!
دیدگاه  •   •   •  1394/08/19 - 12:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
. دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،! عاشق نیستم

شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه ی دق نیستم

صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم!

دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!

آه دنیا خسته ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم

بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه...
شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم

می شود فهمید از حال خرابم، ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم.....
دیدگاه  •   •   •  1394/07/23 - 20:35
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه عده ای هم هستن
که هر قدرم گریه کنن
بازم یه مقدار اشک نریخته دارن
که تا به ما میرسن
بریزن.

به سلامتی همه ی ما







پیازا :/
دیدگاه  •   •   •  1394/07/20 - 19:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یاد گرفته ام در خوشی هایم ...

کسی را شریک خنده هایم نکنم ...

چون یاد داده اند در غصه هایم ...

کسی شریک گریه هایم نیست ...
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

کاش همه بدانند دیگر سوی نگاه هایم به سمت کسی

روانه نمی رود ...

نبض بغض هایم نمی تپد ...

دیگر هیچگاه سکوت گریه هایم نمی شکند ...

و ای کاش همه بدانند که من ...

* با تمام احساس مرده ام * ...
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تو از ادما بدوری
تو خودت زنده به گوری
باغچه ی عشقو فروختی
توی این بازی تو سوختی
توی این بازی تو سوختی
لحظه های با تو بودن دیگه بوی گُل نمیده
خونه دلواپسه بی تو دیگه باغچه نا اُمیده
دیگه باغچه نا اُمیده
رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد


 ♫♫♫


توی این راه مه آلود میون خاکسترو دود
لحظه هاتو دادی از دست زندگیتو کردی نابود
حقمه بی اعتمادی تو اسیر اعتیادی
توی آتیش هوس هات عمرتو به باد دادی
به باد دادی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد


یه روزی با تو نشستن رنگ و بوی تازگی داشت
وقتی که تو خونه بودی خونه بوی زندگی داشت
تو فرو رفتی تا جایی که بمیری پس بیوفتی
توی بیراهه دویدی تا که از نفس بیوفتی
تا که از نفس بیوفتی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد

دیدگاه  •   •   •  1394/07/2 - 13:55
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ