یافتن پست: #گریه

محمد
محمد
دلم برای گریه های خونین ابر می سوزد!!!!! نمی داند زمین منتظر کنار رفتنش است تا خورشیدش را ببیند......
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 18:21
+4
sahar
sahar

مورد داشتیم پسره رو در حال گریه دیدن بهش گفتن چرا داری گریه میکنی!؟ گفته زنم بهم خرجی نمیده!!! {-33-}

دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 01:00
+4
AmirAli
AmirAli
گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم !
.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:52
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دخترعمل پیوند قلب داشت, به پسر گفت منتظرم بمان و پسر با چشمان اشک بار گفت قلبم برای تو میتپد
دختربه هوش امد, سراغ پسر راگرفت پرستار گفت میدانی قلب کی در سینه ات میتپد... دختر به گریه افتاد
در همین موقع پسر از دسشویی بیرون امد و گفت عزیزم چرا گریه میکنی

دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 19:01
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

من هیچ ندارم…؟
چه کسی میگوید که من هیچ ندارم…؟

من چیزهای با ارزشی دارم ….!
حنجره ای برای بغض …
چشمانی برای گریه…
لبهایی برای سکوت…
ریه هایی برای سیگار…
دستهایی برای خالی ماندن…
پاهایی برای نرفتن….
شبهایی بی ستاره….
پنجره ای به سوی کوچه بن بست…
و وجودی بی پاسخ…..

دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 20:14
+6
زهرا
زهرا

نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،

دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 19:19
+7
AmiR
AmiR
 قطعه اول ترانه
رفتن


بی ت. بودن کار من نیست اینم خودت میدونی                                                                  
                              تو که اینو میدونی چرا باز تنهام میذاری
تا دلت نرفته جای دیگه با حرف اینو اون                                                    
                                      بیا برگرد کنارم که بی تو بودن کار من نیست
بغض تو باگریه من با شکستن باز نمیشه                                                     
                                             نمیدونم کجای کار من ایراد داشت که اینطور شدش
که با سکوتت هر چی بین ما بودو از بین بردی عشق پاک من                                       
دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 22:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به سلامتی من
منی که الان دلم واسه یه بی معرفت تنگه
منی که بغضمو جلو همه قورت میدم,که یه وقت گریه نکنم
منی که هر آهنگی گوش میدم,فقط یاد یه نفر میفتم!!!
منی که تا میام حرف بزنم و کاری کنم سریع میگم:بیخیال!
منی که شبا از تنهایی و بی رویا بودن,با هدفون تو گوش میخوابم
منی که این روزا تو دنیای مجازی غرق شدم
منی که حتی دیگه نمیدونم چه مرگمه,و چه ریختی باید خودمو خالی کنم
منی که نامردی رو در حقم تموم کردن,و هنوزم دلم بلد نیست نبخشتشون
آره رفیق
به سلامتی من منی که حال و روزم شدید طوفانیه

دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 21:48
+4
محمد
محمد

فقط کسانی که زیاد #گریه کرده اند می توانند اَرزش ِ #زیبایی-هایِ-زندگی را درک کنند ، و از تهِ دل #بخندند.. گریه کردن #آسان است ، اما #خندیدن سخت !... این #حقیقت را خیلی زود می فهمی ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 20:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شجاع ترین خواهری که یک برادر می تواند داشته باشد



( شیرزنان تاریخ خود را بشناسید ، تاریخ خودتان ، ایران)

" این مطلب را به گوش همه برسایند "


بی شک او یکی دیگر از قهرمانان ملی تاریخ ایران است و افسوس که قرنهای زیادیست که فراموش شده یا بهتر بگویم اصلا شناخته نشده . "یوتاب " را میگویم ، او که همچون معنای نامش درخشنده و بی همتا بود . خواهر کوچکتر آریوبرزن آخرین سردار هخامنشی .

هنگامی که آریو برزن با سپاه اندکش شجاعانه در برابر سپاه عظیم اسکندر مقاومت کرد وحتی آنها را به عقب راند ، یوتاب خواهر او بجای اینکه گوشه ای بایستد و با گریه و زاری کشته شدن برادر و یارانش را در میدان نبرد ببینید ، لباس رزم در بر کرد ، شمشیر کشید و درکارزار جنگِ نابرابر در راه دفاع از میهن ، برادرش را در میدان نبرد تنها نگذاشت .


به گفته ی خودِ مورخین یونانی او آنچنان شجاعانه جنگید که تلاش سربازان مقدونی برای زنده به اسارت درآورن وی بی نتیجه ماند و آنها فقط شاهد تلفات بیشتر بودند .
این بانوی شجاع ایرانی تا جان در بدن داشت جنگید جنگید و باز هم جنگید و در نهایت در راه دفاع از میهن خود و در کنار برادر شجاعش ، در خون خود غلطید و روحش به ابدیتِ تاریخ میهنش پیوست.


اسکندر مقدونی چنان تحت تاثیر شجاعت این خواهر و برادر قرار گرفت که همانجا با احترام آنها را دفن نمود و حتی چوپان خائنی را که راه مخفی دور زدن سپاه آریو برزن را به آنها نشان داده بود ، همانجا کشت .


یوتاب ، شرمسارم از روی تو و برادرت به خاطر پدران و مادرانی که قرنها فراموشتان کردند و هنوز هم این فراموشی باعث شرمساری ماست .

یوتاب ، تو شجاعترین خواهری هستی که یک برادر در طول تاریخ داشته است .

تو همچون نام زیبایت ، درخشنده و بی مانندی و در قلب و یاد من میدرخشی .


روحت شاد و راهت پررهرو باد

(ای کاش ایرانیان.............................................. بگذریم)


منابع:
تاریخ هرودوت
..کتابخانه ی تاریخی (دیودوروس سیسیلی 100 سال پیش از میلاد)
..جغرافیای ملل (استرابون 50 سال پیش از میلاد)
مروج الذهب (مسعودی)
ایران از آغاز تا اسلام(گیرشمن)
تاریخ ایران(مشیرالدوله)
تاریخ ایران(سرپرسی سایکس)


دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 18:41
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ