♥ نگار ♥
گاهی از غصّه ی یک فاجعه دلگیر ترم
گاهی از گریه ی پاییز سرازیر ترم
خسته ام خسته تر از دغدغه های شب و روز
از سفید عبث موی دلم پیر ترم
کارم از غصه ی بی پایه و ناچیز گذشت
گاهی از آه فلک نیز فرا گیرترم
دزد دوران نفس تازه ی دل برده کنون
از صدای بم یک بغض نهان زیر ترم
بخت از زودترین لحظه به من پشت نمود
من به اجبار قضا از همگان دیر ترم
خاک خشکیده شده قلب من اما در چشم
دائم از سیلی و بی مهری تقدیر، ترم
♥ نگار ♥
میخوام ایــن دلگریه هارو از چشــای تو بدزدم
یه نگاه به خونه بنداز هیچکی با تو نیست بجزغم
یه نـگاه به خــونـه بنـداز! یه نــگاه آیــــنـه ی دل
میبینی؟ هیچی نمونده! هیچی جز فکرای باطل
بسه این همه بهونه، بسه دیگه، بسه دیگه
بسه اشکای شبونه، بسه دیگه، بسه دیگه
میخوام این غمگریه هارو از چشـای تــو بدزدم
بگو از هرچی که میخوای بگو از هرچی بجزغم
بـگــــــو از زنــدگـــیٍ نــــو، بـگـــو از روزای روشن
دل بکن ازین سیاهی شیشه ی اندوه و بشکن
بردیا نجفی.
♥ نگار ♥
عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
… پاک کردن آثار جرم !
خواب راحت …
زندگی راحت …
آرامش همراه با گریه !
تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !
♥ نگار ♥
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…