یافتن پست: #گل

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اگر زنی را نیافته‌ای که با رفتنش
نابود شوی
تمام زندگی‌ات را باخته‌ای...
این را
منی می‌گویم
که روزهایم را زنی برده است جایی دور
پیچیده دور گیسوانش
آویخته بر گردن
سنجاق کرده روی سینه
یا ریخته پای گلدان‌هاش...
باقی را هم گذاشته توی کمد
برای روز مبادا...





دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 20:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آرامم..



کنار بغض هایم



که راه گلو را بسته اند..



بین موج های ساحل



میخواهم در خیالــــم، نقش پاهایت را



به تصویر بکشم


دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 20:20
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
اقرار میکنم تیممون امروز خیلی ضعیف بود ...

اخه­ تو 120 دقیقه 5 تا گل زدیم ولی قبلنا تو 90 دقیقه 6 تا میزدیم به یه تیم

مدیونی فک کنی کیسه رو میگم :))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 02:56
+6
-2
مهران حسینی
مهران حسینی
یه دوس دختر داشتم انقد خوشگل بود که
حس ميكردم سر كارم گذاشته!
منم باهاش کات کردم!!!!!!{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 14:27
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
یه دوس دختر داشتم انقد خوشگل بود که
حس ميكردم سر كارم گذاشته!
منم باهاش کات کردم {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 13:21
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
الان تعداد دخترا ازپسرا تو سفره خونه ها بیشتره!
فکرکنم پسرا میرن کلاس گلدوزی وسفره آرایی
تازه وقت آرایشگاه هم دارن ...
بعدشم قلیون واسه پوست شون ضرر داره a
مراقب باشید به چه کسی اعتماد می کنید
شیطان هم یک روز فرشته بود !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 13:19
+6
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
دختری که پررو نباشی
حاضر جواب نباشه
با خنگ بازیاش نخندونتت
گازت نگیره
گوشیت زنگ میخوره چهار چشمی نیاد تو گوشیت
دختر نیست
گلابیه
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 12:53
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
خونمون مهمون اومد …
وقتی در رو باز کردم دخترشون قدش حدود یک و نود بود
وقتی کفشش رو در آورد یک و هفتاد و پنج شد
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد یک و پنجاه
نگرانم کم کم محو بشه
دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 20:10
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یعنـــی میشود روزی برسد

که بیایی

مرا در آغوش بگیری

بخواهم گله کنم ....

بگویی هیس

همه کابوس ها تمام شد ....





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 19:14
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بعضی از آدمها مثل یه آپارتمانن
مُبله،شیک،راحت
اما دوروز كه توش می شینی دلت تا سرحد مرگ میگیره!

بعضی ها مثل یه قلعه؛خودت رو می كُشی تابری توش بعد می بینی اون توو هیچی نیست جُز چندتا سنگ كهنه و رنگ و رو رفته!

اما..بعضی ها مثل دیوارِ قدیمیِ یه باغ..
میری توو و مُدام قدم میزنی،نگاه می كنی،عطرهارو بو می كشی،رنگ هارو تماشا می كنی،میری و میری...آخری دركار نیست.به دیوار که رسیدی،بن بستی نیست. میتونی دور باغ بگردی و..

چه آرامشی داره همنفس بودن باکسی که عمق سینه ش،سرشارِ از عطر گلهای سُرخه و بهارِ نارنج.. .





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 19:08
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ