♥ نگار ♥
رفتم دستشویی اومدم پاشم گوشیم افتاد توکاسه و رفت پائین. با ناراحتی اومدم میگم: بابا گوشیم افتاد تو دستشویی ):
میگه: وای به حالت اگه چاه بگیره...!!
مامانم از تو آشپزخونه داد میزنه: دلم خنک شد امیدوارم چاه بگیره
هیچی دیگه الان منتظرم ببینم چاه میگیره یا نه
♥ نگار ♥
رفتم مغازه میگم ببخشید تخمه دارید؟
میگه کیلویی؟
گفتم پ… یهو داد زد خفه شو، چیه شما جوونا یادگرفتین میگین پ ن پ!
گفتم پنیرم میخواستم!
بدبخت کلی عذر خواهی کرد گفت :پنیر کیلویی بدم؟
گفتم پ ن پ متری بده!!!
بعد در رفتم… خخخخخ
♥ نگار ♥
بالاخره نیمه گمشده مو پیدا کردم ، زیر تخت بود !
هی میگم کسی اتاق منو مرتب نکنه وسایلم گم میشه !!!
♥ نگار ♥
تو کلاسمون دختری بود که...
تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم… یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت. همون استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم. استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه?دانشجو گفت: نمی دونم…ورفت نشست استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت: خودتون ببینید اسمم چیه؟
♥ نگار ♥
ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﻭ
ﺑﮕﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ پسر ﺑﺎﻓﮑﺮﯾﻢ ﻣﻦ !!
♥ نگار ♥
وظیفه خودم میدونم که پیشاپیش روز پدر را به :
پدر ژپتو
پدر پسر شجاع
پدر خوانده
پدر سوخته
پدر صدو یک سگ خالدار
پدرام اینا
پدر شعر پارسی
بابا لنگ دراز
باباطاهر عریان
باباقوری
نه بابا!
بیشین بینم بابا
ابوظبی
ابولهول
علی بابا
آق بابا
لیدی بابا
بابا نوئل
و بالاخره به پدرصلواتی و پدر و مادرکسی که در هیچ مکانی آشغال نریزد تبریک بگم..