یافتن پست: #ha

Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
{-2-}
8 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 19:48
+14
-1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
تفاوت رو خودتون احساس کنید:

این عکس فرق اسطوره و اسطوره نما رو نشون میده

یکی وقتی مقابل تیم سابقش بازی میکنه وقتی تیمش میبازه تو رختکن گریه میکنه و بعد از اخراجش لباس پرسپولیس رو نشون میده

یکی دیگه هم وقتی تیم سابقش رو میبره شش متر مپره هوا از خوشحالی و بعد از بازی تو کنفرانس مطبوعاتی میگه خدا بهم عزت داد که بالای پرسپولیس باشم

اشکال نداره آدم ها رو تو شرایط سخت میشه شناخت

دنیا اینطوری نمیمونه


این پست صرفا جهت مقایسه بود


آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/04/23 - 19:45]
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 19:44
+5
-4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
این یارو رو کی کرده تو باقالیا
17 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 19:40
+8
-5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
صرفا جهت اطلاع
29 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 19:30
+8
-6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
دوستای گلم این طرح و میپسندین؟؟؟
میخام روش کار کنم برای طرح منزلمون

6 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 19:11
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

از این شب های بی پایان،

چه می خواهم به جز باران

که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم

نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم

و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...

به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،

دریغ از لکه ای ابری که باران را

به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند

نه همدردی،

نه دلسوزی،

نه حتی یاد دیروزی...

هوا تلخ و هوس شیرین

به یاد آنهمه شبگردی دیرین،

میان کوچه های سرد پاییزی

تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن

که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم

ببار امشب!

من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.

ببار امشب

که تنها آرزوی پاک این دفتر

گل سرخی شود روزی!

ودیگر من نمی خواهم از این دنیا

نه همدردی،

نه دلسوزی،

فقط یک چیز می خواهم!

و آن شعری

به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...  


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:40
+5
saman
saman
در CARLO
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:38
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی اعتماد زیستن

این سان به آفتاب

بی اعتماد زیستن

این سان به خاک و آب

بی اعتماد زیستن

این سان به هر چه هست

از آن همه شقایق بالند در سحر

تا این همه درخت گل کاغذین

که رنگ

بر گونه شان دویده و

بگرفته جای شرم

بی اعتماد زیستن

این سان به چشم و دست

در کوچه ای که پاکی یاران راه را

تنها

در لحظه ی گلوله ی سربی

در اوج خشم

تصدیق

می توان کرد

آن هم

با قطره های اشکی در گوشه های چشم


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:37
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان

در چشمم از تمام خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین!

عمرم گذشت و توام در سری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!

از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز

آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را

در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم

آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:33
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

قاصدک غم دارم ،

غم آوارگی و دربدری

غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من

همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

قاصدک دریابم !

روح من عصیان زده و طوفانیست

آسمان نگهم بارانیست

قاصدک غم دارم

غم به اندازه سنگینی عالم دارم

قاصدک غم دارم

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی

قاصدک حال گریزش دارم

می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست

پستی و مستی و بد مستی نیست

میگریزم به جهانی که مرا ناپیداست

شاید آن نیز فقط یک رویاست!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:30
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ