یافتن پست: خوب

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زیر بار مشکلاتت له میشی میگن برو خدا رو شکر کن سالمی،

مریض میشی میگن خدا رو شکر کن زنده ای،

میمیری می گن خوب شد مرد راحت شد :|
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 21:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تفریحات سالم

یکی از تفریحات سالمم تو اوقات فراغت ، اینه که میرم زیر پست پسرایی که دوست دختر دارن، مینویسم : وای عزیزم خیلی روز خوبی بود ، مرسی ،
تا بخواد ثابت کنه خالی بندیه 4 تا مشت و لگد خورده و کات کردن !!!!

خیلی دکتر رفتم ،
میگن دردت درمان نداره ،
سگ تو روحشون
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 21:06
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سرکلاس بودیم، استاد گفت: چقدر زمان داریم؟
گفتم: در حد دو جمله که با بیننده ها خداحافظی کنیم..!
.
.
.
.
.
دیوث بیرونم کرد!

خوب اعصاب نداری میگفتی از اتاق فرمان واست وقت میگرفتم..!!! :)))

:)):)):))
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:15
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مجری: کی میدونه عشق چیه؟

فامیل: به خریت رمانتیک میگن عشق!

مجری: عشق یه احساس خیلی خوبه

پسرعمه: مثل حسی که آدم تو دستشویی داره!

مجری: خیلی بیشتر!

کلاه قرمزی: مثل حسی که چندتا آدم تو دستشویی دارن!

فامیل: بابایی تو چرا میخندی؟

بچه: پدررر...حس خوب دارم!

فامیل: اوه اوه آقای مجری به نظر شما عاشق شده یا خرابکاری کرده!؟
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد

خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد

...

یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه

گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه

نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت

گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده

حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست

تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست

اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام

بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون

...

نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی

تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی

قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی

تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد

حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود

تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن

با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

 http://www.8pic.ir/images/boms7oyx16i1r51u2npq.jpg تقدیم به دوستای خوبم
دو روز نیستم مواظب خودتون باشین
شب خوش

دیدگاه  •   •   •  1393/09/11 - 22:30
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چقــــــــدر سخته...
چقــــــــدر سخته دوسش داشته باشی و اون نفهمه
چقــــــــدر سخته براش از قلبت مایه بذاری و اون نفهمه
چقــــــــدر سخته براش کم نذاری و برات کم بذاره
چقــــــــدر سخته فقط خودشو خوب بدونه و تورو آددم بده ی قصه کنه
چقــــــــدر سخته  هر شب با شب بخیر گفتنش بخوابی و اون نباشه که شب بخیر بهت بگه
چقــــــــدر سخته کسیو بخوای که تورو نمی خواد
چقــــــــدر سخته طرف مقابلت فقط تظاهر کنه دوستت داره
دیدگاه  •   •   •  1393/09/5 - 16:08
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره ، گفتم : اول دستتو بشور !
آقا یَک حالی داد که نگو :))))))))))
فقط یکم شکستگی پاهام اذیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده …
تازه دکتر گفته هفته دیگه گچ دست و پامم باز میکنه



دیدگاه  •   •   •  1393/09/5 - 13:27
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقا یه گودزیلاى دهه هشتادى تو فامیل داریم، این تو مدرسه به معلمش گفته: خانم فلانى شما ازدواج كردى؟ خانم معلم: نه عزیزم ^_^
گودزیلا: یعنى هیشكى نبود بیاد تو رو بگیره؟!
خانم معلم: 0_0
گودزیلا: البته اشكال نداره، به قول بابام ازدواج همچین چیز خوبى هم نیست !!!
بازم خانم معلم: 0_0
دیدگاه  •   •   •  1393/08/30 - 17:16
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعد از یه بحث طولانی ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﮔﻞ ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ !!!...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱِ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ
ﭼﭙﺶ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ !!!...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ... گل ﺑﻮﺩ،،،
ﺍﺷﮑ شوق ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ؛ﻭﻗﺘﯿﮑﻪ ﺑﺎﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﻤﻮ
ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل ﺑﻮﺩ!
(ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑماند؛ﺑرای ماندن هركاری میكند)
5 دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 20:35
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ