یافتن پست: مشتي چت

be to che???!!
be to che???!!


به گمانم كه شبي، نيمه شبي، خواب بودم گويا

كه مرا قايق سهراب به آنسوها بردبرد تا آن ور آب!و من آنجا ديدم آسمان همه جا يكرنگ است و عجب تر اينكه ماه هم آن ور آب، تا ابد كامل نيست.نيمه كوچكي از خود گاهي بي غرض مي بخشدتا اگر يك اخترنور كم داشت كه سوسو بزندمشتي از كاسه مه برداردو بداند كه در اين شام سياه، بي كس و تنها نيست.خواب من رويا شد، وقتي از پنجره ديدم اخترچشمكي زد بر ماه
و به او گفت: سپاس

 




 


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:37
+5
nahid
nahid
ليلي ، نام تمام دختران زمين است

خدا مشتي خاك بر گرفت. مي خواست ليلي را بسازد،
از خود در او دميد. وليلي پيش از آنكه با خبر شود ، عاشق شد.
سالياني است كه ليلي عشق مي ورزد. ليلي بايد عاشق باشد.
زيرا خدا در او دميده است و هركه خدا در او بدمد، عاشق مي شود.
ليلي نام تمام دختران زمين است ، نام ديگر انسان.
خدا گفت: به دنيايتان مي آورم تا عاشق شويد.
آزمونتان تنها همين است: عشق. و هر كه عاشق تر آمد ، نزديك تر است.
پس نزديكتر آييد، نزديك تر.
عشق كمند من است. كمندي كه شما را پيش من مي آورد. كمندم را بگيريد.
و ليلي كمند خدا را گرفت.
خدا گفت: عشق ، فرصت گفتگو است. گفتگو با من.
با من گفتگو كنيد.
و ليلي تمام كلمه هايش را به خدا داد. ليلي هم صحبت خدا شد.
خدا گفت: عشق، همان نام من است كه مشتي خاك را بدل به نور مي كند.
و ليلي مشتي نور شد در دستان خدا.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/2 - 18:43
+7
ali rad
ali rad
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌
كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه
يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه
يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛
يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 20:20
+1
parham
parham
وقتي كه عراق به ايران حمله كرد يك خبرنگار خارجي با يك داش مشتي در تهران مصاحبه ميكرد.
خبرنگار: آقا ممكن بگيد چرا بين شما و عراق جنگ شده؟
داش مشتي: والله اونا ۱۲۴ هزار پيغمبر و ۱۲ امام به ما قالب كردند ما حرفي نزديم الان ما داريم يه امام به اونا قالب ميكنيم اين الم شنگه را راه انداختن.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:11
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ