Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دلم گرفت ای هم نفس پرم شکست تو این قفس
تو این قمار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس
از نا مهربونی ها دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایییک روز دستات و می گیرم
تو این شب گریه می تونی پناه حق حقم باشی
تو ای هم زاد هم خونه چی میشه عاشقم باشی
دوباره من دوباره تو دوباره عشق دوباره ما
دو هم نفس دو هم زبون دو هم سفر دو هم صدا
تو ای پایان تنهایی پناه آخر من باش تو
تو این شب مرگی پاییز بهار باور من باش
بزار با مشرق چشمات شبم روشن ترین باشه
می خوام آئینهی خونه با چشمات هم نشین باشه
دلم گرفت ای هم نفس پرم شکست تو این قفس
تو این قمار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس