دلخوشم با کاشتن هر چند با آن داشتن نیست
گرچه بی برداشت کارم جز به خیره کاشتن نیست
سرخوش از آواز مستان در زمستانم که قصدم
لانه را مانند مور از دانه ها انباشتن نیست
حرص محصولی ندارم مزرع عمر است و اینجا
در نهایت نیز با هر کاشتن برداشتن نیست
سخت می گیرد جهان بر سختکوشان و از آنروز
چاره ی آزاده ماندن غیر سهل انگشاتن نیست
گر به خاک افتم چو شب پایان چه به از آنکه کارم
چون مترسک قامت بی قامتی افرشاتن نیست
از تو دل کندن نمی دانم که چون دامن ز عشق است
چاره دست همتم را جز فرونگذشاتن نیست
سر به سجده می گذارم با جبین منکسر هم
در نماز ما شکستن هست اگر نگذاشتن نیست
اوووووووم خب علايق من زيادن شاسي بلندم داشته باشه:دي
1392/04/24 - 16:51نه ماشين بايد كمترازسانتافه نباشه:ايكن قلب
1392/04/24 - 17:00ال90 كه اصن دوست ندارمممممممممم پيشي بيامنوبخور
1392/04/24 - 17:08اونوكه باباي خودمم داره تكراريه
1392/04/24 - 17:14هورااااااااااا
1392/04/24 - 17:17