یافتن پست: ...

siamak
siamak
سلام. من siamak هستم، از اعضای جدید ... :)
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 16:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آمل ، کلرد

اَمِه مازِرون بِهِشته .....♥
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 16:34
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
آدم ها گاهى گريه مى كنند نه به خاطر اينكه ضعيف هستند بلكه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به اين خاطر كه براى مدتى طولانـــــى قوى بوده اند... !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 15:02
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :


«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» ...


صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !


دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 14:37
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
خدایـــــا ؛دخلـم با خرجـم نمی خواند !کــــم آورده ام !صبری که داده بودی تمام شد . . .ولی دردم هم چنان باقیست !!بدهکار قلبم شده ام !می دانم شرمنده ام نمی کنی ؛باز هم صبــر می خواهم . . . !صبر.....!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 13:57
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
عشق با یک نگاه شروع میشه و
.
.
.
.
.
.
.
با همکاری برادران گشت ارشاد تموم میشه.....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:57
+5
mohammadreza
mohammadreza
سلام. من mohammadreza هستم، از اعضای جدید ... :)
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:47
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
حالم این روزا حالِ خوبی نیست، قلوه سنگی تو کفشِ این دنیاس
من به روزای شاد مشکوکم، شک دارم ختمِ ماجرا این‌جاس...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:45
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یه روز عدد 10 مهمونی میگیره همه عددارو دعوت میکنه 0,1,2,3,4,5,6,7,9 به جز عدد 8 چون از عدد 8 اصن خوشش نمی یومد. خلاصه شب مهمونی میرسه و عدد 10 میاد ببینه مهمونا چیزی کم ندارن که یهو چشمش میوفته میبینه عدد 8 داره وسط مهمونا میرقصه. میاد وسط و یکی میخوابونه زیر گوش 8 میگه کی تورو دعوت کرده؟مگه من نگفتم تو حق نداری بیای؟ عدد 8 همینطوری که اشک تو چشماش جمع شده بود با بغض عدد 10 رو بغل کرد و گفت:من صفرم دستمال بستم دوره کمرم واستون عربی برقصم...... @@ بیایید 'زود قضاوت نکنیم @@
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:04
+6
ali
ali
سلام. من ali هستم، از اعضای جدید ... :)
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 11:41
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ