ali
سیب دلم ... لک زده است برای عطر دستانت ! گمم نکن !! قول .. که گوشه ی حافظه ات .. آرام بنشینم ! بگذار بمانم !.. آرام گوشه حافظه ات فقط
ali
سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند " همه چیز " زیر سر من است
ali
آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
ali
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزشت نیست آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند . . .
ali
عاشق روزهايي هستم كه مهربان ميشوي... حتي اگر نفهمم چرا!!
ali
بارها میتوانستم مچت را بگیرم ولی دستت را محکمتر گرفتم...
ali
دقت کردین....! این روزا تو زندگی همه یه نفر هست که نیست ....!
ali
هرچه میروم ، نمیرسم ! گاهی با خود فکر میکنم نکند من باشم ، کلاغ آخر قصه ها !
ali
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
ali
ای خُـــدایـــی کـِـــه هَمــــه چیــــز را زوج آفـــریـــدیـــ . . . مــــــــا رو یــــادتــــ رَفــتـــااااااااااااااااااا ؟