خسته ام از تظاهر به ایستادگی

از پنهان کردن زخم هایم

زور که نیست

دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و

با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است...

اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم

میخواهم لج کنم

با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا

چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید

و مثل هر روز باشی...

خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی....

میخواهم بکشم کنار

از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی...
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/15 - 17:50 در CARLO

(5 )