دو تا دختره داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن..
.
.اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم.... !!!
.
دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو باهسته قورت دادم، همه ی فامیلامون میگفتن چند ماهه حامله ای؟
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/06/06 - 14:34

(5 )