Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
درجه:پزشک معتمد بیاتویونی [اطلاعات]

       
فوق تخصص بیماریهای خاص و صعب العلاج در حیطه درمان در پزشکی شرقی

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+25

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 50636
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
2141 پست
مرد - متاهل
1357-05-18
حالت من: مهربون
دکترا و بالاتر
Director-General of the UNMA
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
رفته ام
نميکشم
علوم وفلسفه شرقی
Subjective Physic
Nokia
سمند ال ایکس
181 - 105
un-ma.com
a-sh-f@live.com
09128890948
50

دوستان

(98 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(17 گروه)

برچسب ‌های شخصی

برچسب ‌های کاربردی

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

پزشک معتمد بیاتویونی
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که : عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق استتنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد! اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست! برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکندو بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:38
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
 با سلام به جمع اعضای یک بود و یکی نبود خوش آمدی دوست عزیزم : @hamid-avp
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:37
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

باز هم قلبی به پایم اوفتادباز هم چشمی به رویم خیره شدباز هم درگیر و دار یک نبردعشق من بر قلب سردی چیره شدباز هم از چشمه ی لب های منتشنه ای سیراب شد،‌سیراب شدباز هم در بستر آغوش من رهروی در خواب شد ،‌در خواب شد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:36
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه اندازه خدا نزدیک است!
و به قول سهراب
: پای آن شب بوهاست
نفس گرم خدارا هر روز
پشت پرچین دعا میشنویم...
چه دقیق آمده ایم
خانه دوست همین جاست
همین نزدیکی است
...
به گمانم پشت دیوار نگاه من و توست

بخدا هیچ دلی تنها نیست
...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:35
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شبی از سوز دل گفتم قلم را ،
بیا بنویس غمهای دل را ،

قلم گفتا برو بیمار عاشق ،

ندارم طاقت این بار غم را

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:58
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

از خیاطی پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟گفت دوختن پارگی های روح و دل با نخ توجهاز ماهیگیری پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفت انداختن قلاب حقیقت جویی در قعراقیانوس علم و داناییاز باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفت کاشتن بذر عشق در زمین دل ها زیر نور ایمانازباستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه :گفت کاویدن جانها برای استخراج گوهرهای دروناز اینه فروش پرسیدند زندگی یعنی چه ؟زدودن غبار از اینه دل با شیشه پاک کن توکلاز میوه فروش پرسیدن زندگی یعنی چه ؟دست چین کردن خوبیها در صندوقچه قلباز معماری پرسیدن زندگی یعنی چه ؟گفت ساختن پلکانهای موفقیت در خانه فکراز گور کنی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟حفر گودالهایی برای چالکردن همه چیزهایی کهتاریخ مصرفشان گذشته استاز نقاشی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟گفت به تصویر کشیدن زیبییها با بزرگنمایی در نگاه آدمهااز اهنگ ساز پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟گفت به تصنیف در اوردن سمفونی عشق در روح و جان آدمها

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:57
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواندگفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماندغنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شدبا نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شدجوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشمروی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشمجوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شومتا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شومجوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیمزنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شدبا خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین استکاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:56
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

صبح یک روز سرد پائیزی روزی از روز های اول سالبچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند
دور هم خوشحالبچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بودهریکی برگ کوچکی در دست!
باز انگار زنگ انشاءبودتا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خندهباز موضوع تازه ای داریم
آرزوی شما در آیندهشبنم از رو برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شومذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:29
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

تکرار میشوم مثل خطهای روی جاده ـــ  ـــ  ـــ  ـــ  ـــ  ـــ
تکرار میشوم تا وقتی که در انتهای تمام جاده ها تو ایستاده باشی
...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:27
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی اعتماد زیستناین سان به آفتاببی اعتماد زیستناین سان به خاک و آببی اعتماد زیستناین سان به هر چه هستاز آن همه شقایق بالند در سحرتا این همه درخت گل کاغذینکه رنگبر گونه شان دویده وبگرفته جای شرمبی اعتماد زیستناین سان به چشم و دستدر کوچه ای که پاکی یاران راه راتنهادر لحظه ی گلوله ی سربیدر اوج خشمتصدیقمی توان کردآن همبا قطره های اشکی در گوشه های چشم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 10:25
+4