Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
درجه:پزشک معتمد بیاتویونی [اطلاعات]

       
فوق تخصص بیماریهای خاص و صعب العلاج در حیطه درمان در پزشکی شرقی

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+25

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 50545
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
2141 پست
مرد - متاهل
1357-05-18
حالت من: مهربون
دکترا و بالاتر
Director-General of the UNMA
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
رفته ام
نميکشم
علوم وفلسفه شرقی
Subjective Physic
Nokia
سمند ال ایکس
181 - 105
un-ma.com
a-sh-f@live.com
09128890948
50

دوستان

(98 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(17 گروه)

برچسب ‌های شخصی

برچسب ‌های کاربردی

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

پزشک معتمد بیاتویونی
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گاهی در سرزمین های بی حاصل و لم یزرع ،
گل هایی می رویند که تو نمی توانی مشابه شان را در هیچ کجای دنیا بیابی .
دیدن این گل های بی نظیر و حیرت انگیز ،
خالی از لطف نیست.
بی تردید در سرزمین بی حاصل احساس تو نیز گل های آگاهی و تجربه های باطنی نابی پیدا می شوند. بگرد،
و آن ها را پیدا کن و شکرشان را به جای بیاور
.
به هستی اعتماد کن
و صبور باش.
برخیز! نوبت عاشقی فرا رسیده است .

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:35
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

اگر زنی را نمی خواهید یا برایش قصد تهیه ی زاپاس را دارید ،
به او مردانه بگویید داستان از چه قرار است ؟! ...
آستانه ی درد او بلند است ...
یا می رود ، یا می ماند ...
هر دو درد دارد ...
اینجا زمین است ،
حوا بودن تاوان سنگینی دارد ...

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:34
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم…
دیوانه می‌رود
تمام دوست داشتن‌ها را به هر جان کندنی که شده،
از هر دری جمع می‌کند و می‌زند زیر بغلش و می‌ریزد
به پای کسی که
هیچوقت قرار نیست بفهمد دوستش دارد...

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:32
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی اعتماد زیستن این سان به آفتاب بی اعتماد زیستن
این سان به خاک و آب
بی اعتماد زیستن این سان به هر چه هست از آن همه شقایق بالند در سحر
تا این همه درخت گل کاغذین که رنگ بر گونه شان دویده
و
بگرفته جای شرم بی اعتماد زیستن این سان به چشم و دست
در کوچه ای که پاکی یاران راه را تنها در لحظه ی گلوله ی سربی در اوج خشم تصدیق می توان کرد
آن هم با قطره های اشکی در گوشه های چشم

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:31
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش .

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:29
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه اندازه خدا نزدیک است! و به قول سهراب: پای آن شب بوهاست
نفس گرم خدارا هر روز پشت پرچین دعا میشنویم...
چه دقیق آمده ایم خانه دوست همین جاست
همین نزدیکی است...
به گمانم پشت دیوار نگاه من و توست
بخدا هیچ دلی تنها نیست
...

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:27
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت : هی ! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره ! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت ! فردای آن روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود هی ! امروز فرق وسط باز میکنم این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت پس فردای آن روز تنها یک تار مو رو سرش بود اوکی امروز دم اسبی میبندیم همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد! روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!! فریاد زد : ایول !!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم !

همه چیز به نگاه تو برمیگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:25
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟

دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:24
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بنده حقیر نبیره این انسان بزرگ هستم
« الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولیم،
خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده‌بودم
به توصیه‌ی عمه‌ی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید.
فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند
که اداره‌ امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.

 زیاده جسارت است، تقی »
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/06/3 - 01:19]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 01:16
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 01:07
+8