اعترافای باحال
دسته:فاقد دسته بندی
86 کاربر

4317 پست

       
اعترافای باحالتونو بزارید تا همه با هم بخونیمشون...لایک یادت نره ها

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

اعترافای باحال

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 86 کاربر · 4317 پست
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم میخواست زنگ بزنه به خالم، شماره رو اشتباه گرفت یارو گوشی رو از اون ور برداشت گفت :بله؟ مامانم هول کرد گفت :ببخشید مثل این که معذرت میخوام!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 22:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



والا به خدا دروغ میگه


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 22:07
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سوال المپیاد کامپیوتر:

نام ۵ سایت که [!] نیستند را ذکر کنید؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 22:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری مادر عروس گفته: دخترم نمیدونی این جعبه دستمال کاغذی کجاست؟!!! پسره گفته: مادرجون زیر تخته!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:55
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بابام با کلی‌ دعوا که این شیر‌های گرونو که میگیرم چرا نمیخورین خراب میشه می ریزیم دور !؟!؟!
برگشتم میگم : شیر کاکائو بگیر …
میگه : نه زود میخورین تموم میشه باز باید بگیرم !
یعنی دیکتاتوری خاموشو به معنی واقعی به مرحله ظهور رسونده !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻟـﯽ ﻣـﻦ ﺟـﺎﯼ مربی تیم فوتبال ﺑـﻮﺩﻡ ، ﺷــﺐ ﻗـﺒـﻞ ﺑـﺎﺯﯼ ﺑـﺎ ﺁﺭﮊﺍﻧـﺘـﯿـﻦ ﭼـﺮﺍﻏـﺎﺭﻭ ﺧـﺎﻣـﻮﺵ ﻣـﯿـﮑـﺮﺩﻡ ، ﻣـﯿـﮕـﻔـﺘـﻢ ﻫـﺮﮐــﯽ ﻣـﯿـﺨـــﻮﺍﺩ
ﺑــِـﺮﻩ ، ﺑــِـﺮﻩ !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

عاقبت قهر از خانه در کشور های مختلف

ژاپن: دانشمند

آمریکا:دزدو قاچاقی

برزیل:فوتبالیست

ایران:خواننده!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:49
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به همین برکت قسم....
بابام رفته بوده آرایشگاه ،بعدش میگفت ی پسره به آرایشگر گفته : ابرو هامو مُدل مردونه بردار
بابام :|

من :|

خدا بیامرز فردین :|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:48
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


اگه مامانم بفهمه چرا هروقت سرخ کردن سیب زمینی رو من می سپره سرسفره کم میاد
،یه عضو سالم برام نمیمونه


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند وقت پیش رفته بودیم امامزاده بعد تو مسیری ک باید پیاده میرفتیم، با یه آقای پیری داشتم تو مسیر حرف میزدم....
آقاهه :دخترم قبلاً این مسیرو با الاغ و قاطر میرفتیم، امروز داریم با شما میریم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:44
+4