در بیکران آسمان دو چیز افسونم می کند آبی آسمان که می بینم و میدانم که نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم که هست...

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+26

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 23951
امید
285 پست
مرد - مجرد
1370-01-22
حالت من: بی‌حال
فوق ديپلم
طراح سایت
اسلام
ايران - تهران - تهران - تهرانپارس
با خانواده
رفته ام
نميکشم
آزاد تهران شرق
موسیقی - محسن چاوشی
Nokia 5800
405
180 - 80
bia2uni.com
bia2berimteam@yahoo.com
************

دوستان

(61 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(7 گروه)
امید
امید
man alan sar e kelasam bavareton mishe kelasam tashkil shode.
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 08:45 توسط Mobile
+3
امید
امید
Man Ye Joraie Ashegh e In Barre Shodam
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/16 - 01:42]
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 01:40
+2
امید
امید
جـبـرا ن خـلـیـل جـبـرا ن : شاید بتوانید دست و پای مرابه غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید
ولی افکار مرا که آزاد است به اسارت در آورید.
جبران خلیل جبران
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/15 - 23:30]
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:25
+6
امید
امید
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن
لحظه ای چند بر این آب نظر كن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی از آن ععاشق آزرده خبر هم
نكنی دیگر از آن کوچه گذر هم
فریدون [!]
آخرین ویرایش توسط admin5 در [1391/01/15 - 23:13]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:11
+5
امید
امید
آدمهايى رادوست دارم‎,‎همانهايى که بدى هيچکس راباورندارند‎.‎همانهايى که براى همه لبخنددارند‎.‎همانهايى که بوى ناب آدم ميدهند‎.‎
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:11 توسط Mobile
+2
امید
امید
آیا میدانید اگر 5 صبح برید تنگه واشی بعد تو راه برگشت افسر 40تومان جریمتون کنه
بعد همون موقع برید رو یه سنگ ماشین خراب بشه و آتیش بگیره
3 ساعت منتظر یدک باشین
بعد بین راه ماشین یدک کش بنزین تموم کنه
بعد پنجره ی ماشین هم خراب بشه که تو راه کلی یخ بزنید
و همه ی ماشین ها راه رو پشت یه نیسان آبی باشن و کل جاده رو برعکس برید
ماشین هم تا خر خره پر آدم باشه (5تا از بچه های بیا تو یونی بودیم)
بعد که رسیدین تهران ماشین نباشه که برید خونه
و در آخر ساعت 2 شب برسید خونه
چه حالی میده..؟!{-7-}
پس آفرین به ما{-37-}
آخرین ویرایش توسط در [1391/01/15 - 20:38]
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 20:00
+6
امید
امید
شعر اول حمید مصدق گفته :
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت
بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:
من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
ادامه در دیدگاه
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:29
+12
امید
امید
آلبرت انیشتین :

دستهایت را برای یک دقیقه بر روی بخاری بگذار ، این یک دقیقه برای تو مانند یک ساعت میگذرد . با یک دختر خوشگل یک ساعت همنشین باش ، این یک ساعت برای تو به سرعت یک دقیقه میگذرد و این همان قانون نسبیت است
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:17
+3
امید
امید
حالا که رفته ای

پرنده ای آمده است

در حوالی همین باغ روبرو

هیچ نمی خواهد ،
فقط می گوید : کو کو ….:
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:13
+5
امید
امید
مردان هم قلب دارند
فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!
شاید ندیده باشی؛
اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب
میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛
سینه ام را به جلو میدهم، صدایم را کلفت تر میکنم
تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها

از طرف یک مرد...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:09
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر