امید
به گل گفتم عشق چیست؟ گفت از من خوشبوتر به پروانه گفتم عشق چیست؟ گفت از من زیبا تر به شمع گفتم عشق چیست؟ گفت از من سوزنده تر به عشق گفتم آخر تو چیستی؟ گفت نگاهی بیش نیستم ...
امید
و اما پاسخ فروغ فرخزاد به این شعر زیبا:
در دیدگاه نوشتم
امید
شعری بسیار زیبا از حمید مصدق و پاسخی زیباتر، از فروغ فرخزاد به این شعر زیبا...
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پِی من تند دوید سیب را دست تو دید ,تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پِی من تند دوید
سیب را دست تو دید ,غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،سالها هست که در گوش من آرام ،
آرام , خش خش ِ گام تو تکرار کنان ،
می دهد آزارم
و من
امید
زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.
می تواند تنها یك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!
در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد
شریعتی
امید
بمان تا کاری کنی نه کاری کنیم تا بمانیم. دکتر شریعتی
امید
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد.
امید
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود
شرط میبندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق میشود
امید
صلحی در کار نیست تا زمانی که شاه سفید در خانه سیاه است و شاه سیاه در خانه ی سفید