امید
این شعر تکان دهندست؛ اما متاسفانه واقعی. همه مسایل را بزاریم کنار؛ فقط به خودمون نگاه کنید و ببینیم چقدر آماده ایم؟
نیا گل نرگس، جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لب ها، یکی برای تو نیست
نیا گل نرگس، که در ضلال دلی
هزار آینه نقش و، یکی ز خال تو نیست
نیا گل نرگس، به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت، دلی برای تو نیست
نیا گل نرگس، ز رنجمان تو نکاه،
کسی ز خلق و خلایق، فدای راه تو نیست
نیا گل نرگس، بدان و آگه باش
که جای سجده گه ما، هنوز مال تو نیست
نیا گل نرگس، به مجلس ندبه
که ندبه، ندبه خرقست، پایگاه تو نیست
نیا گل نرگس، دعای عهد کجاست
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا گل نرگس، به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است، ولی برای تو نیست
نیا گل نرگس، سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت، ولی برای تو نیست
نیا گل نرگس، که چون علی(ع) تنها
به فجر صبح ظهورت، کسی کنار تو نیست
نیا گل نرگس، تو را به خاک بقیع
که شهر ما، نه محیای گام های تو نیست
نیا گل نرگس، به مادرت زهرا(س)
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا گل نرگس، نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی، یکی برای تو نیست
امید
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن.....
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفس و صدا و نگاهمان در روح و جانش یشه دوانده به بازیش میگیریم و
هر چه او عاشق تر
ما سرخوش تر
هر چه او دلنازکتر
ما بی رحم تر
تقصیر ما نیست:تمامی قصه های عاشقانه اینگونه به گوشمان خوانده شده اند!
امید
کوک میکنم چشمانم را روی امدنت
نمی آیی ومن برای همیشه خواب میمانم
امید
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی
تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی
دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
همواره قلب بیمارم به یاد توشود روشن
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
امید
کسی پرسید اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟
برایش صادقانه مینویسم ،
برای آنکه باید باشد و نیست
امید
شعری زیبا از مصدق برای فروغ فروخزاد و جواب زیبا از فروغ
در دیدگاه ببینید...
امید
کاش همیشه
در کودکی می ماندم
تا به جای دلم
سر زانویم زخمی میشد ..
امید
دل را
بد نام نکنیم
آنچه بعضی ها در سینه دارند
کاروان سراست نه دل
امید
من خودم سیزدهم یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر ب[!]
و هنوزمن بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت ر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
قسمتی از ترانه آلبوم من خود آن سیزدهم کار متفاوت ار محسن چاوشی
امید
مراحل چهارگانه تحقیق در ایران:
Ctrl+A
Ctrl+C
Ctrl+V
Ctrl+P
مرسی
1390/11/29 - 17:46