در بیکران آسمان دو چیز افسونم می کند آبی آسمان که می بینم و میدانم که نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم که هست...

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+26

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 23144
امید
285 پست
مرد - مجرد
1370-01-22
حالت من: بی‌حال
فوق ديپلم
طراح سایت
اسلام
ايران - تهران - تهران - تهرانپارس
با خانواده
رفته ام
نميکشم
آزاد تهران شرق
موسیقی - محسن چاوشی
Nokia 5800
405
180 - 80
bia2uni.com
bia2berimteam@yahoo.com
************

دوستان

(61 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(7 گروه)
امید
امید
گفتم : میری؟
گفت : آره
گفتم : منم بیام؟
گفت : جایی که من میرم جای دو نفره نه سه نفر
گفتم : برمی گردی؟
فقط خندید.
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیره چونم گذاشتو سرمو بالا آورد
گفت : میری؟
گفتم : آره
گفت : منم بیام؟
گفتم : جایی که میرم جایه یه نفره نه دو نفر
گفت : برمیگردی؟
گفتم : جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت
ولی
اون مدتهاست که برگشته
وبا اشک چشماش
خاک مزارمو شست وشو میده…
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 16:23
+5
امید
امید
اگــــــــــــــر

هـدفــی بــرای زنــدگــــی. . .

دلـــی بــــرای دوسـت داشـتـــن. . .

و خـــدایـی بــرای پـــرستـــش داری . . .

خــــــــــو شـــــبــــــَـــــخــــــــــتـــــــــــــــی . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 00:53
امید
امید
این دست هم
حکم
حکم تو
فقط بازی با دلم را
تمام کن …..!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 00:48
+1
امید
امید
نیستیم !
به دنیا می آییم
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم ...
و بعد
دوباره باز
نیستیم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:11
+3
امید
امید
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
دکتر علی شریعتی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:06
+5
امید
امید
خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم
به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 22:59
+5
امید
امید
از هیکل استخوانی ام
روی تخت
بودایی می سازم
و ذهنم را تا انتهای ظلمانی ترین منظومه ها
به دنبال خدا می فرستم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 22:37
+5
امید
امید
به یاد دارم , مادر مادربزرگم را که شمشیر ملاقه اش در هوا می چرخید
و فرمان می داد تا قصر سنگی اجاق را
پشت به بادهای دیوانه بسازند !
او پادشاه بی چون و چرای قلمرویی بود که از شمال ُ جنوب
به دیگ سیاهی ختم میشد !
تنها پادشاهی که همه شب هایش را گرسنه می خوابید !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 22:11
+4
امید
امید
دلم نمی گیرد از حنجره ی زنی که
کلمات را شبیه حنجره ی مادرم ادا می کند !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 20:46
+8
امید
امید
شب به نیمه رسیده است و من هنوز
در ابتدای اولین کوچه
کنار اولین درخت ایستاده ام !
حسین پناهی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 20:45
+7