maryam
سياهى زير چشم هايم را دوست دارم... جاى پاى رفتن "تو" ست!
maryam
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود ، وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان!قاضی نامم را بلند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار!
از من خواستند آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند : دوستت دارم !
maryam
به سراغ من اگر می آیید با پتک و تبر بیایید! مسابقه است! برسر شکستن چینی نازک تنهایی من...!
maryam
امشب از آن شب هایی است که دلم هوای آغوشت را کرده افسوس که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم
maryam
برو ......
من با خودم و دل شکسته ام کنار خواهم آمد .....
قانع کردن دلم بهتر است از تمنای عشق از تو و وجود یخ زده ات
maryam
خسته ام از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هایم زور که نیست ! دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...! چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی ..... میخواهم بکشم کنار !
از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
maryam
بيزارم از اين كه اسم هرزگى هايت را آزادى و اسم نگرانى هايم را گير ميگذارى و براى بى تفاوتى هايت اعتماد را بهانه مى آورى.
maryam
دلتنگی حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند.
maryam
و چقدر تازگی دارد روزهایی که به امید آمدن کسی دلخوش نیستم و شب هایی که از نیامدنش دلگیر نمی شوم . . .
بی کسی هم عالمی دارد
maryam
بدم مياد از اينايي که وقتي دارن از طرفشون جدا ميشن براش آرزوي خوشبختي مي کنن ..
داري ميري برو ديگه فيلم بازي نکن..