maryam
باران کـه میبـارد......
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود.....
راه می افـتم ...
بـدون چـتـر ...
من بـغض می کنـم ...
آسمـان گـریـه ...
maryam
برو ......
من با خودم و دل شکسته ام کنار خواهم آمد .....
قانع کردن دلم بهتر است از تمنای عشق از تو و وجود یخ زده ات!!!!!!!!!
maryam
یک تلنگر کافی بود، برای اینکه بشکنم، بهرحال از مشتت، ممنون!!!
maryam
در يك آشنايى دوستانه ، ما با هم دست داديم...
تو فقط دست دادى و من...
همه چيزم را از دست دادم.
maryam
من نه عاشق بودمو نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...
من خودم بودمو یک حس غریب که به صد عشقو هوس می ارزید...
من دنبال نگاهی بودم که مرا از پس آن سادگیم می فهمید...
********و خدا میداند سادگی از ته دل بستگیم پیدابود******** .
maryam
گاهـــی چقدر در دل ِ سیاهـــی اتاق ... ! تنهایی ِ تخـــــــــت حـــــس میکنم تپش احساســت را حرارتـــــــــــِ تنـــت را لعــــنت به تـــــو که نیستی ..............
maryam
. آنقــدر مرا سرد کرد ؛ از خودش ..
از عشق ..
کــه حالا بــه جای دلبستن ، یخ بسته ام!
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..
لیز می خوریــد ..!
maryam
من بودم
تو
و1عالمه حرف...
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد!