ebrahim
یه گوسفند رو سوار یه پورشه کنید.. خود به خود خوش تیپ، خوش استایل، مرد زندگی، شاهزاده رویاها و فرد ایده آل میشه
ebrahim
گفت: چند سال داري؟ گفتم: روزهاي تکراري زندگيم را که خط بزنم، کودکي چند سالهام!
ebrahim
يه روز پدري خواست که به پسرش تفهيم کنه که عرق خوري کار بديه. براي اثباتش مقداري عرق رو خواست به خورد يک خر بده. اما خر از خوردن عرق امتناع کرد. پدر رو کرد به پسرش و گفت: پسرم ببين. حتي اين خر با خريت خودش اين عرق رو نخورد. چطور يک انسان بايد اين عرق رو بخوره در حالي که خر هم نمي خوره؟ پسر گفت:پدر جان. اين نشون مي ده هر کي عرق نخوره، خره نتیجه: قبل از هر اقدامي کليه جوانب آن را بسنجيد
ebrahim
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم…آخه من 25 سال رانندهی ماشین حمل جنازه بودم" !!!
ebrahim
فاميلمون اومده آکواريومم رو ديده ميگه غذاي مخصوص بهشون ميدي؟ پـَـــ نــه پـَـــ پول تو جيبي ميدم بهشون خودشون ميرن واسه خودشون غذا ميخرن
ebrahim
یارو واسه سرشماری اومده.. میپرسه: اینترنت دارین؟؟؟ میگم:اره.. میگه: کامپیوتر هم دارین؟؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ با جاروبرقی میریم تو اینترنت!!