kiss
بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند ،هر که یک بوسه ستاند ز لب یار کسی ...
kiss
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی؟ افسرده و دلتنگ چرا مثل منی؟من عاشق اویم که رنگم شده زرد ،تو عاشق کیستی که همرنگ منی؟
kiss
اگر عشق نبود به کدامین بهانه میگرستیم و میخندیدیم ؟کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم ؟ و و چگونه عبور روز های تلخ را تاب می آوردیم ؟ آری، بی گمان پیش از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
kiss
گر میا هر نگاهی صوت غمگینی شنیدی یاد کن از قلب بی تابم که هر دم یاد توست
kiss
روزی زیر سایه بید مجنون بودیم و به سیبی که در دستان تو بود نگاه میکردیم تو آن روز به من اعتماد داشتی و سیب را دادی تا عادلانه تقسیم کنم ،و من قسمت بزرگ آن برداشتم و تکه کوچک را به تو دادم . تو آرام پلکهایت را از من گرفتی و در اندوه ابروانت فرو بردی و زیر لب گفتی . نمیدانم چه گفتی ،ولی امروزبه من اعتماد نداری . شاید باید به تو میگفتم که آن تکه بزرگ خراب بود و من نمیخواستم تو آن را گاز بزنی.
kiss
سنگ در برکه می اندازم و میپندارم با همین سنگ زدن ماه بهم میریزد. کی به انداختن سنگ پیاپی در آب ماه را میشود از حافظه آب گرفت؟
kiss
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود بهم میرسانیم / نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست ؟من که اینجا جنگلی را به آتش کشیدم....!
kiss
چه سخته در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن ،به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن
kiss
کارگر خسته ای سکه ای از جلیقه کهنه اش درآورد تا صدقه دهد ،ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد .... "صدقه عمر را زیاد میکند "
kiss
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک / هر که از دیده مان رفت زخاطر ببریم / یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت به خواب /دل به عشق دگری داده زآنجا بپریم /وسعت دیده ی ما خاک قدمهای تو بود /خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم