شاید در گذر از کوچه ها...... کیسه ای دوام نیاورد و تمام سیب های سرخ را راهی ِ راه کند.. درست در همان زمان رهگذری می رسد و در بدست آوردن سرخ ترین سیب یار ما می شود... این سیب اما با سیب حوا فرق دارد... این#سیباما..
سر راهت که به خانه ی من می آیی ای مهربان! برای من جرعه ای بیاور چه فرق می کند.. #ویسکی .. #آبجو.. #شراب سفید.. #شامپاین.. بسلامتی توتا از عمق پیاله ام به ازدحام کافه های سر مست بنگرم........
در آشپزخانه نمور خانه ی پدری ات نشسته ایم#شراب سرخ و گرمِ دست سازت را می آوری در پیک های یادگاری از جهیزیه ی مادرت مزه اش اما... عسل چشم منو قند نگاهت کافیست. شراب
سبک ترین ساکم را برخواهم داشت و بلیط و برگه رزرو هتل را. و دست همسفرم را خواهم فشرد.. برف ببارد و باران که هیچ سنگ هم ببارد از آسمان؛ خواهم رفت تا در انتهای خیابان نوری چشمم را تنگ کند.و شفاف. که از صافی احساسش بگذرم و وعده ی هرسال برگردم.