#هفت#شنبه با #خدا می #رویم #مهمانی ؛وقتي با خدا ميرقصم ازينكه پسرها نگاهم كنند حسودي نميكند ، خوب می رقصد و حواسش به خستگی و تشنگی ام هست، او يه پا لرد است شايدم كنت باشد..................................
#شش#شنبه با #خدا دو #دوتا#چارتا #میکنیم ؛وقتي با خدا مينشينم پاي حساب كتاب ماهانه ام، پول كم نمي آرمکه هیچ ؛ رسيد اضافه هم مي ماند، پول تو جيبم ميگذارد..............................
#پنجشنبه با #خدا#روزنامه #می #خوانم ؛برایم خبر تحلیل می کند و وقتي با خدا مينشينم پاي حل جدول، پرسش هاي سخت رديف و ستون پانزده را زود پاسخ ميدهد ،اطلاعات عمومي اش حرف ندارد..........................
#چهارشنبه #خدا را با #خودم #می #برم #سر کار؛وقتي با خدا ميروم سر كار نگراني ام نيست، مواظب حق و حقوق و بيمه ام هست ، هروقت هم خسته شوم زود مرخصي ام را رد ميكند.............................
#دوشنبه #با #خدا#میرویم#شهر#گردی ؛وقتي با خدا سوار واگن مردانه مترو ميشويم باكي ام نيست، خدا انقدر بزرگ است و جذبه دارد ك هيچ مرد كثيفي به من نميخورد ................................
#یکشنبه با #خدا در #ارتباطم... وقتي با خدا ميخوابم براي عشق بازي هراسي ام نيست، خدا ايدز و هپاتیت كه ندارد، خودخواه هم نيست.......................................
#صفر#شنبه #با #خدامی #رویم #کافه؛وقتي با خدا مينشينم براي هات چاكلت ،دلشوره ام نيست و به جاي يك فنجان يك كاسه پر ميكنم از معجون، نگران افاده ي خدا هم براي قاشق دهني ام نيستم،ظرف زيادي هم كثيف نميكنيم، تا تهش رو هم ميخوريم. .....ادامه دارد.......