می دانم ، می دانم که با باد و پنجره هیچ پیوندی نداری و به همه قاصدک های خودروی من که خانه ات را خوب می دانند ، فقط و فقط فوت می کنی ، چون که من می شناسمشان ، برایشان علامت گذاشته ام و هرگاه در اتفاق زمان میابمشان ، بی صدای بی صدایند .
برای تو از تمام گل های سرخ هستیم چیدم و دست هایم از خارهای وحشی زخمیت ، و تو باز هم می گویی کم است .