شبـانـﮧاَґَ پـرسـﮧ میـزنـے
لـَعنـتے !!
دیـر وقـتــــ اَستآراґ بـگـــــ ــیـر
بُـگــ ــذار یـٍکـــــ اِمـشب را آسودٍه بـפֿـوابـمْــ ـ
آفلاين مي باشد! | |
بازديد توسط کاربران سايت » 43393 | |
M 0 R i c A R L0 | |
1048 پست | |
مرد - مجرد | |
1366-07-09 | |
حالت من: ناراحت | |
ليسانس | |
مهندس عمران-تدریس Auto Cad & 3d Max & ETabs | |
اسلام | |
ايران - تهران - Ekthiarie | |
مجردي | |
رفته ام | |
نميکشم | |
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق | |
HTC | |
206 | |
183 - 75 | |
moricarlo.mihanblog.com | |
amirscooter6@yahoo.com | |
09..5008743 | |
50 |
از مترسکی پرسیدم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟
پاسخم داد: در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است.
پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:
راست گفتی!
من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت: تو اشتباه می کنی!
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد
مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!!!
چگـونه مـیشود از زندگــی کنــــار کشید؟
چقدر میشود آیا به روی این دیوار
به جای پنجره نقاشی بهار کشید؟
بـــرای دور زدن در مـــدار بــــیپــــایـــان
چقدر باید از این پای خسته کار کشید؟
گلایه از تو ندارم، چرا کــه آن نقاش
مرا پیاده کشید و تو را سوار کشید
حکایت من و تو داستان تکّهیخیست
کـــه در برابر خورشید انتظــــار کشید
چگونه میشود از مردم خمار نگفت
ولی هزار رقــــم دیده خمار کشید؟
اگر بهشت برای من و تو است، چـــرا
پس از هبوط خدا دور آن حصار کشید؟
چرا هرآنچه هوس را اسیر کرد، امّا
برای تکتکشان نقشة فرار کشید؟
خدا نخست ســری زد بـــه جبّــــه ی منصور
سپس به دست خودش جبّه را به دار کشید
خودش به فطرت ابلیس سرکشی آموخت
و بعد نقطه ضعفــــی گرفت و جـــار کشید
غزل، قصیده اگر شد، مقصر آن دستیست