...نمکدون...
دسته:موبایل و دانلود
76 کاربر

2057 پست

       
پاتوق همه بچه های بانمک

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

...نمکدون...

گروه عمومی · موبایل و دانلود· 76 کاربر · 2057 پست
melika
melika
تو توالت عمومی هم آسایش ندارم من !!!روی در نوشته بود :
سمت راستت را نگاه کن سمت راست نگاه می کردی نوشته بود:
سمت چپت را نگاه کن سمت چپ نگاه می کردی نوشته بود
پشت سرت رو نگاه کن پشت سرو نگاه می کردی نوشته بودن:
کارتو بکن چرا اینطرف اونطرفو نگاه می کنی ؟؟
والا با این توالتاشون
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 22:55
+8
melika
melika
یکی از دوراهیهای زندگی وقتی است که نمیدانید
در شیشهای مقابلتان را باید «بکشید» یا «فشار دهید»!
.
دیگر این که ایا در هنگام روبوسی باید سه تا بوس کرد یا دوتا؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 21:04
+7
melika
melika
بابام اومده توی اتاقم
میگه عزیزم شارژ اینترنتت تموم شده؟
میگم نه !
میگه پس چرا داری درس می خونی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 21:02
+7
melika
melika

یه داداش دارم دهه هفتادیه، دوس دخترش زنگ زده خونمون روز مادر رو
به مامانم تبریک گفت :|
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
دهه شصتی باشی درک میکنی!
زمان ما کی جرات داشت بگه دوست دختر و دوست پسر داره
یعنی اونطوری که ما با دوست دخترمون رمزی حرف میزدیم، شهید همت
با قرارگاه نمیزد :))))
10 دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 20:36
+7
melika
melika
بچه ۶ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد :
سینا تو فردا نمیای مهد کودک ؟ من با نیما حتما میرمااااا ؛ راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن ! o_O
ما ۶سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم
بعضی وقتها هم توی کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب …

دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 20:05
+6
melika
melika
ﺳــﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﮐــﺎﺭ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﯽ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ :
ﺑﯿﺴﮑﻮﺋﯿﺖ ﺭﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﭼﺎی ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻭﺍ ﻧﺮﻩ !





دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 11:53
+11
melika
melika
توله سگ همسایه بقلیمون مُرد، پسر خالم ۷ سالشه دید این صحنه رو یه آهی از ته دل کشید گفت خدابیامرز راحت شد گفتم چطور؟ گفت دیگه مشق نمینویسه :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:36
+4
melika
melika
کامپیوتر رو روشن میکنی؛ صبر میکنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو g

یه سیگار روشن می کنی
میری تو مای پیکچر
یه پک سنگین
دنبال یه فایل قدیمی می گردی
یه پک سنگین دیگه
پیداش می کنی
بازش می کنی
یه پک دیگه
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره

یه پکــ سنگین . .
نه دو تا پکــ سنگیـــن
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
"دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت"

محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه
به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی
کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت
چشاتو می بندی و زیر لب میگی:
.
.
.
عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:30
+3
AmirAli
AmirAli
یارو پشت ماشینش نوشته بیمه ابوالفضل یه جوری ویراژ میده که کنترلش از دست خدا هم خارجه …
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 12:16
+4
AmirAli
AmirAli
معلم: با وطن جمله بساز
حیف نون: من به حمام رفتم و تنم را شستم
معلم: خنگه منظورم وطن با ط دسته دار بود
حیف نون: خب منم بدنمو با تی دسته دار شستم

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 19:27
+5
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر