امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+30

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 24849
nanaz
319 پست
زن - مجرد
1364-01-12
ليسانس
پرستار
اسلام
ايران - تهران
مجردي
نميکشم
207
163 - 63

دوستان

(49 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(13 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

nanaz
nanaz
در CARLO

ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ


ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﯽ؟ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ؟ !


ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ !


... ﯾﺎﺩﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮﯼ !


ﯾﺎﺩﺑﮕﯿﺮ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﺬﺍﺭﯼ ! ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ !


... ﺍﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻪ !


ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﺷﮑﺘﻮ ﺩﺭآﺭﻩ !


ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍي ﭼﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ميدﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺍﺯﺕ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ !



ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻮﻝ ﻧﺰﻥ !



ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮء،



ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻏﻤﺘﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !



ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻋﺎﻣﻞ ﻏﻤﺖ ﺑﺎﺷﻪ!!



ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺵ !



ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﮐﻦ !



ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !



ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ !



ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﮐﻦ !



ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ !

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/05/19 - 12:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 11:23
+5
nanaz
nanaz
در CARLO

هر چقدرم زن موفق وشاخی باشی...
وقتی جلوی سینک ظرف میشوری،
بازم جای یه مرد پشتت خالیه که از پشت بغلت کنه....!



آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/05/17 - 17:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:58
+8
nanaz
nanaz
در CARLO
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:48
+5
nanaz
nanaz
خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم
ولی بازم احساس می کنم نتونستم…
یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:33
+6
nanaz
nanaz
در CARLO
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟
اون روز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:28
+7
nanaz
nanaz
در CARLO
بعضی وقتا دروغ خوبه !
به مادر کم طاقت باید دروغ گفت :
باید بهش بگی حالم خوبه
غذا خوبه
هوا خوبه
دلمون خوشه
وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:27
+6
nanaz
nanaz
خدیا ، خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده . . .
آمین

.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:23
+6
nanaz
nanaz
در CARLO
دم زندگی گرم یه عمره داره بدون گارنتی مارو سرویس میکنه !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:20
+6
nanaz
nanaz
در CARLO
این روزها همه آدمها درد دارند …
درد پول
درد عشق
درد تنهایی
این روزها چقدر یادمان میرود زندگی کنیم !!!
.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:18
+6
nanaz
nanaz
من این طوفان را بیشتر دوست دارم …
این دلشوره های سر به صخره کوبیده را بیشتر …
تو را بیشتر !
اما می هراسم از هر آرامشی که موج دامنش به طوفان تو نمی رسد !!!
من تو را طوفان میخواهم نه یک ساحل امن آرام که عشق هیچ نیست مگر همین نیاسودن ها !
.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:15
+6