امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+30

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 24758
nanaz
319 پست
زن - مجرد
1364-01-12
ليسانس
پرستار
اسلام
ايران - تهران
مجردي
نميکشم
207
163 - 63

دوستان

(49 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(13 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

nanaz
nanaz
... اولین تلنگر را مادر شوهرش زد، وقتی که اسم کوچکش را فراموش کرد و صدا زد: «عروس، بیا پایین.» روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت. هر چه بود عروس بود و یک روز فهمید که عروس یک نفر نیست. صدها و هزارها عروس دیگر است.
رفته رفته دانست که عروس یک عالم معنا دارد که بیشترش به او مربوط نمی شود. به صدها عروس پیش از او مربوط می شود. فهمید که هر کاری می کند، سایه ای از خاطره و رفتار و منش عروس های قبل را هم با خودش دارد.
طول کشید تا بفهمد که بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت کردن این که متفاوت است. مثل تمام عروس ها نیست. آدمی است که از این به بعد باید تعریف بشود، نه این که تعریف قبل از خودش را یدک بکشد. همه ی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب می شد، با عروس بودنش داوری می شد، نه خود خودش...!

 
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:04
+7
nanaz
nanaz
همیشه که صبر کردن , بخشیدن , ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود ...

لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری ,


باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید


ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ وقتی میمانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ...


ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...

دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:00
+7
nanaz
nanaz
 من اگه خدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم ببینم که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه ،
و هوای دو نفره ها رو اونقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم !

حسین پناهی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 14:58
+7
nanaz
nanaz
روباه گفت: تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن.
شازده کوچولو پرسید: اهلی یعنی چه؟

روباه گفت: یعنی ایجاد علاقه کردن.
شاده کوچولو پرسید: چطوری؟
روباه گفت: با صبوری کردن ...

روباه گفت: ارزش گل تو به قدر ِ عمری‌ـست
که به پاش صرف کرده‌ای ..

شازده کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد:
- به قدر عمری‌ـست که به پاش صرف کرده‌ام ..

روباه گفت: انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند
اما تو نباید فراموشش کنی
تو تا زنده‌ای، نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی.
تو مسئول گـُلتی...

شازده کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد :
« من مسئول ِ گـُلمَم. »

شازده کوچولو _ آنتوان دوسنت اگزوپری



دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 14:55
+7
nanaz
nanaz
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …
1 دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 14:37
+10
nanaz
nanaz

ﻧـــﺤــﻮﻩ ﺑـــﻬـﻢ ﺯﺩﻥ ﺩﺧــــﺘــﺮ ﻭ ﭘـــﺴــﺮﺍﯼ ﺍﯾـــﺮﺍﻧـــی !


 


قهر دختر و پسر


 


- ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺭﯾﺨﺘﺖ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺭﺍﺣﺘﯽ. ﺑﺎﯼ
- ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ؟ ﻧﺒﺎﯾﺪﻡ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﭘﺮﺗﻪ ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻋﻮﺿﯽ ﺣﺮﻑ ﺩﻫﻨﺖ ﻭ ﺑﻔﻬﻢ ﺍﺻﻶ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ. ﺑﺎﯼ
- ﻭﺍﻗﻌﺂ ﮐﻪ ... ﺍﻧﻘﺪ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺮﻭ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﯾﻪ ﺭﯾﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺸﺖ ﻫﺴﺖ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻓﻌﻶ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﯾﮕﺎﺗﻮ ﮐﻔﺶ ﺗﻮﺋﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ. ﺑﺎﯼ
- ﻣﻦ؟ ﻣﻦ؟ ﺗﻮ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﻡ. ﺑﺎﯼ
ـ ﺧﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ. ﺑﺎﯼ
- ﺧﺐ ﻣﻦ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ـ ﻫﺮﭼﯽ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﯽ ...
- ﻋــــــــــﺸﻘـــــــــــــــــــــﻢ؟ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ﺩﯾﮕﻪ
ـ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺸﻪ ﻫﺎ !!!
- ﻣﺜﻶ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ـ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺰﻧﻢ
- ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺲ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﻨﯽ ... ﭼﯿﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺗﺮﻩ؟ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﻩ؟
ـ ﮐﻶ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻡ. ﺑﺎﯼ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ...
.
.
ﺑﺎﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ.. ﺑﺎﯼ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﯼ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﻥ .. ﻭﺍﻻ (((((((((((:
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:54
+10
nanaz
nanaz

طنز آرایشگاه زنانه‎


 


آرایشگاه زنانه

 

تو صنف آرایشگرای زنونه یه قانونی وجود داره بنام: دوبار که بشوری
به این شرح که شما میرید آرایشگاه زنونه میگید:
فی فی جون میخوام موهامو مش یخی کنم.
بعد فی فی جون یه پول هنگفتی ازتون میگیره بعد چند دقیقه میرید جلوی آینه می بینید موهاتون صورتی جیغ شده، قاعدتاً ناراحت و عصبی میشید!!!
بعد فی فی جون میگه:
اصن نگران نباش (دوبار که بشوری) همون رنگی که خواستی میشه!
بعدم واسه محکم کاری میگه:
ای جان ای جان چه ناز شدی بیا یه عکس ازت بگیرم ^_^
بعد شمام خر میشید میاید خونه :|
دوبار میشورید
و این داستان ادامه دارد...


 
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:51
+10
nanaz
nanaz
کلافه ام...اندازه غربت زنی ک دلش بغل کردن بچه اش رامی خواهد...امادست ندارد...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:46
+9
nanaz
nanaz
آدم بمیره ازین سوتی ها نده
بعد از سالها یکی از دوستای قدیمیمو تو خیابون دیدم،
کلی باهم حرف زدیم تا رسیدیم به اینجا که:
گفتم: خب الان مشغولِ چه کاری هستی؟
گفت:یه مغازه زدم ولی راضی نیستم
دوست دارم خشکبار فروشیش کنم، کلی سود داره
اما صاب مغازه راضی نیست، میگه کلاسِ مغازه رو میاری پایین!!
گفتم:تف به ذاتِ خرابش، لابد از این تازه به دوران رسیده هاس.
غمت نباشه، یکی از بچه ها یه جای تووپ داره واست ردیفش میکنم،
هرچی حال کردی بریز توش، صاب مغازه هم زنشو بزاره پشتِ ویترین
کلاسِ مغازه ش بره بالا….
گفت: صاب مغازه بابامه …!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:38
+8
nanaz
nanaz
شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:34
+8
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر