گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47555
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
در CARLO
خودت پنهان کاری را یادم دادی





وگرنه




من ساده تر از این بودم




که بغض سنگین "دوستت دارم" را در گلو نگه دارم




کلاغ آخر قصه هایمان شاهد است




که هیچگاه




نمی خواستم آخرین صفحه داستانمان




علامت سوال باشد!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:57
+7
saman
saman
در CARLO
اينقدر كه از تنهايي خوشم مياد از هيچ چيزي تو اين دنيا

خوشم نيومده...


توي تنهايي يه رازهايي هست كه فقط آدماي تنها


دركش مي كنن....


اينجوري نفس كشيدن و نمي خوام...

تنها چيزي كه مي دونم اينه كه دوست دارم سريع تموم


بشه..همه چيز اين دنيا..اين روزا..


تموم بشه ببينم آخرش چي مي خواد بشه...


من از اين تكرارها دلگيرم بدجور...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:51
+7
saman
saman
در CARLO
نميدونم از چي بنويسم….اصلا براي چي بنويسم..


فقط مي دونم وقتي مي نويسم خيلي حالم عوض ميشه..


احساس مي كنم يه سنگيني از رو دوشم برداشته ميشه..


چقدر شريعتي راست مي گفت:


احمق باش تا نفهمي و خوش باشي…


چقدر دوست دارم بنويسم و بنويسم و بنويسم…


اما نمي تونم....نميشه....چي بنويسم؟؟؟


چرا اين شده زندگيم؟؟


دارم غصه ي چي رو مي خورم؟؟؟


اي كاش مي دونستم....


اين روزا دلم بد جور مي خواد آدرس وبم و


عوض كنم....از بلاگفا برم..برم يه جايي كه


هيچ كس ندونه كجاست و اونجا فقط و فقط و فقط


واسه خودم بنويسم...تنهاي تنها....


ولي نمي تونم..بازم مثل هميشه نمي تونم..


اينبار منطق مي پذيره... دل مي گه نه...


يه جورايي ميشه آنچه كه دل نمي خواهد و منطق مي پذيرد..



اين وبلاگ واسه من شبيه يه كلبه است پر از خاطرات...


تلخ...شيرين...تلخ..شيرين...


هيچكدوم از مطالبشو بدون فكر ننوشتم...


ساعتها شايد روي هر كدوم از مطالبش فكر كردم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:41
+5
saman
saman
در CARLO
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد…!

در گلستان گل ، گل های زیادی بوییدم ولی/از هزاران گل ، گلی همچون تو پیدا نشد….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:17
+7
saman
saman
می بخشم کسانی را که هرچه خواستند با من ، با دلم و با احساسم کردند…

و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند و من امروز به پایان خودم نزدیکم،

پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:12
+5
saman
saman
در CARLO
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسی اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست

دلم امشب برای خنده هایت تنگ تنگست / فقط درون آغوش تو مردن زیباست….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 10:45
+3
saman
saman
در CARLO
ای کاش دلم پنجره ای دیگر داشت/ای کاش خدا فقط شقایق می کاشت

ای کاش یکی می آمد و غم ها را / از قلب اهالی زمین برمیداشت….
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 09:06
+4
saman
saman
در CARLO
در درون ذهن من هرگز نمیمیرد کسی / مرگ مرا ماتم و غم نمیگیرد کسی …

رفته ام من سال ها از خاطرات این و آن / یک سراغ ساده هم از من نمیگیرد کسی….!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:59
+7
saman
saman
در CARLO
عشق آدما به هم ، قصه خنده داریه / اولش قشنگ و بعد همش گریه زاریه !

وقتی عشق ها همه از دم مثل هم تموم میشن / چرا باز باید شروع کرد ، آخه این چه کاریه ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:56
+5
saman
saman
در CARLO
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش میگردیم

و وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایمان با او می افتیم و باز تنهاییم!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:52
+6