گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47543
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
در CARLO
**ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدرآرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود.{-17-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:32
+4
-1
saman
saman
در CARLO
**جرج آلن: اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولاً با كلماتي كه ناگفته مي‌مانند، مي‌شكنند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:22
+3
saman
saman
در CARLO
**زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ....آلبرت انيشتين
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 16:34
+7
saman
saman
در CARLO
سفری باید کرد ...


تا به عمق دل یک پیچک تنها ...

که چرا این چنین سخت به خود میپیچد ...

شاید از راز درونش بشود کشفی کرد ...

شاید او هم به کسی دل بسته ست ... !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 16:25
+5
saman
saman
در CARLO
آورده اند شیخ به همراه تنی چند از مریدان عازم بلاد کُفر گشته و به هتلی دخول کردند. به محض جلوس در اتاق، همی برق ها برفت و شیخ و مریدانش جملگی اندر کف برق بودندی , تا آنکه م[!] تلفنی در آن حوالی بیافت و با هزار بدبختی داخلی مورد نظر را شماره گیری نموده، لکن نتوانست منظور خود را بر هتل دار تفهیم نماید. مریدان یک به یک گوشی در دست گرفته و هرچه زور زدند تا منظور خویش تفهیم نمایند نشد که نشد !!!

از قضا شیخ رو بر ایشان کرده و فرمودند: Animal ها، تلفن را بر من همی عرضه دارید تا شما را کار یاد دهم.

شیخ چونان که گوشی در دست گرفتند با لهجه ای بسیار شیوا و فصیح عرض کردند:

" Edison Dead In This Hotel " !!!

و چون چشم بر هم زدنی برقها بیامد ... !!!

آورده اند که مریدان دو به دو سرهای خویش را بر یکدیگر کوبیده و خشتکهای خویش جر همی بدادندی و سپس در گروه های سه تایی عازم خیابان های بی روح شهر پاتایا گشتند, بلکه اندکی آرام گیرند.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 16:09
+6
saman
saman
در CARLO
در یک تشییع جنازه یه نفر از ملا نصر الدین میپرسه:ملا ! اگه جلوی تابوت مشایعت کنی خوبه یا عقب تابوت؟!!



نصر الدین میگه : مهم نیست جلو باشی یا عقب تابوت مهم اینه که داخـــل تابوت نباشی!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 16:00
+8
saman
saman
در CARLO
*من و شب و ستاره سه تا باهم رفيق شديم اما هر شب كه نگاه ميكنم يا ستاره نيست يا من.
سلامتي شب كه حتي اگه ما نباشيم شبشو با ما صبح ميكنه.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 15:40
+4
saman
saman
*مرد و زغال مثل همند:
مرد يه دستيش مثل سياهي زغال.
خشمش مثل قرمزي زغال.
سكوتش هم مثل خاكستر زغال.
سلامتي مرداي زغالي.{-17-}{-17-}{-17-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 15:30
+5
saman
saman
در CARLO
دل اگر بســــــتی ،

محـــــــکم نبند!

مراقب باش گره کور نزنی...!



او میـــــــــــــــــــــــرود!

آنوقت تو میمانی و یک گره کور...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 15:25
+5
saman
saman
در CARLO
* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست

ولی هنوزم شکستن بلد نیست...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 15:16
+4