saman
کی میگه مــا مردا احساسات نداریم ؟!
من خودم شخصاً بارها و بارها احساس تشنگی کردم
شاید باورتون نشه تازه احساس گشنگی هم می کنم !!!
+++++++++++++++
saman
گفتم: خدايا سوالي دارم
گفت: بپرس...... ......
گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟
گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم.
saman
لهی قربونت برم تو غصه منو نخور
منم که جور سر میکنم تو خیلی ساده دل ببر
تو فکر هیچی رو نکن ببین هنوزم سرپام
فقط واسه دلتنگیه اگر که اشکه تو چشام
پشتم ببین خمیده نیست فقط یه بغضه تو گلوم
تورو خدا پاشو برو نیا با گریه رو به روم
یه روز باید اینطور میشد یا خیلی زود یا خیلی دیر
یه لطفی کن یواشکی دیگه سراغمو نگیر
اره سراغمو نگیر نذار بدونی من کجام
پاشو برو بسه دیگه بذار بریزه گریه هام
فقط برو عزیز من نگاه به پشت سر نکن
از این به بعد بیاد من دقیقه هاتو سر نکن
برو / نمیخوام که دیگه تورو دل آزرده کنم
من که یه آرزو توهم نشد برآورده کنم
خودت تمومش کن برو دیگه حمایتم نکن
حالا اگه میتونی بری / نمون اذیتم نکن
saman
رو دلم پا میذارم واسه از تو بریدن
واسه جدایی از تو و به ازادی رسیدن
دیگه شایسته نیستی واسه قلب صمیمیم
من که ازت گذشتم تو تنهایی نشستم
گاهی تنهایی خوبه واسه مرهم زخمها
دیگه این دل زخمیم نمیشه رام حرفات
میگی پشیمونی و بازم با دیگرونی
میگی میری از اینجا دلمو میسوزونی
اره لیاقت تو همون کسایی هستن
که قلبتو دزدیدن بعدم زدن و شکستن
شدی مثل پارادوکس دوستم داری یا نداری؟
خودتم نمیدونی میخوای بری یا بمونی
تو دنیای کوچیکت جای چشمای من نیست
میرم با دل تنهام خودت خواستی یادت نیست؟
saman
تو از عشق حرف نزن معنی عشقو نمیدونی
میگی دوستم داری اما میری و نمیمونی
اره میری ولی غم تو دلم اسیره سخته
شاید قسمت اینه اون که برات میمیره رفته
فقط وقتی میری نگو که کار روزگاره
قشنگیش همینه عشقت تو رو تنها میذاره
تو از عشق حرف نزن عشق معنی تازه نداره
میخوای بری برو دوست داشتن اندازه نداره
برو تو البوم خاطره هام عکساتو بردار
باید یادم بره عشقت همین بود بی کم و کاست
باید یادم بره روزای خوب و شاد برفی
باید یادم بره هر چی که میگفتی هر حرفی
خودت یه روز میای شاید یه ماه شاید یه سال یه قرن دیگه
بدون من چشم به راهتم ته قصه همینه
saman
برایت خواهم نوشت
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی که رد میشوند و بوی تو را میدهند
... برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغضهای تا ابد
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد
از صبوری من و جای خالی تو و شبهای من
برایت خواهم نوشت
حتی تو هم برای من نبودی...
saman
برایت خواهم نوشت
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی که رد میشوند و بوی تو را میدهند
... برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغضهای تا ابد
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد
از صبوری من و جای خالی تو و شبهای من
برایت خواهم نوشت
حتی تو هم برای من نبودی...
saman
دعا کن دعام بگیره اگه حتی خیلی دیره
برای از تو گذشتن دل من دیگه اسیره
دعا کن دعام بگیره تو نری و بی وفا شی
دعا کن دعام بگیره نری و از من جدا شی
این تموم ماجرا نیست بی تو این لحظه ها خالیست
دعا کن دعام بگیره عشق من که ادعا نیست
بیا و به این شکسته بی ترحم باز تو رو کن
بیا با ناز قدمهات دلمو تو زیرو رو کن
عزیزم به جون چشمات عشق تو کرده اسیرم
بیا تا با چشم مستت کمی ارامش بگیرم
تموم خاطرت این شد یه دعا یه دنیا غصه
دلی که به انتظارت عمری منتظر نشسته