یافتن پست: #آغوش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یاران !

رها یم کنید...

اینجا دلی برای سوختن نیست

به بی راهه کج کنید قافله ام را

به بیابانم پناه دهید ....

نا کجا آبادم در آغوش

یاران!

وقتی صدای قافله خوابید

به شبان آرزو هایم بگویید :

در این بی کران هستی جا گذاشتمش !!!!

یادم را به باد بسپارید...!!!

دست نوشته های یاسی از شیراز_عنوان: قافله
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 12:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لعنتی نه در آغوشت گرفته ام...
نه تورا بوسیده ام...
نه حتی موهایت را نوازش كرده ام...
اما...
ببین...
چگونه برایت عاشقانه مینویسم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به آغوش تومحتاجم

برای حس آرامش

برای زندگی با تو

پر از شوقم پر از خواهش

به دستای تو محتاجم

برای لمس خوشبختی

واسه تسکین قلبی که

براش عادت شده سختی

به چشمای تو محتاجم

واسه تعبیر این رویا

"که بازم میشه عاشق شد تواین بی رحمی دنیا"

به لبخند تو محتاجم

که تنها دلخوشیم باشه

بزار دنیای بی روحم"به لبخند تو زیباشه"
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایی عار نیستـــــــــ ،

اتمام حجت استـــــــــ با

آغوش های بی در و پیکری

که به جز به وقتـــــــــ بی کسی

به رویتـــــــــ گشوده نمی شود !!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:07
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
مادر ای زیباترین تصویر چشم انداز عشـق

مادر ای آرامــش رویایی پـرواز عشـق

ای که چشم هستی از روی تو روشن میشود

آفرینش با تو معنا می شود ای راز عشـق

با تو و آن چشمـــهای نازنینت مـــادرم

میشود یک عمراحساسم غزل پرداز عشق

دستهایم را بگیــــر و راهیم کن تا خـدا

با تو ایمانم تمـامست ای مرا اعجاز عشق

در کنارم باش تا پیـــدا کنم راهـی پس از

کوچه های بی کسی در کوچۀ دلباز عشق

لحظه ای بنشیـن ، کمی از آرزوهایـت بگو

تا بشوراند دلم را نغمــــــۀ آواز عشق

من هنوزم عاشق آغوشتم ، یادش بخیـــر

کودکیها و ، شب و ، لالایی و ، آغاز عشق
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 09:19
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

یک روز حسرت خواهی خورد !
روزی که در آغوش دیگری با فکر کردن به من آرام میشوی


دیدگاه  •   •   •  1392/05/30 - 20:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺩﻝﺗﻨﮕﯽ ﻋﺎﺷﻖﺗﺮﻡ

ﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ

ﺩﻝﺗﻨﮓﺗﺮ!

ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ

ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻨﯽ

ﺑﯽ ﺁﻥﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﻭ ﺭﻓﺘﻪﺍﯼ

ﺑﯽ ﺁﻥﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ...

" ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ "
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 22:07
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لعنتی نه در آغوشت گرفته ام...
نه تورا بوسیده ام...
نه حتی موهایت را نوازش كرده ام...
اما...
ببین...
چگونه برایت عاشقانه مینویسم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 22:02
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شهری که مردمانش یک آشنا ندارد
در دل هزار نیرنگ ، یک هم صدا ندارد
شهرم پر از ملال است ،تاریخ یک خیال است
شهرم قلم شکسته ،ماندن در او عذاب است
شهرم سکوت و خاموش، آغوش ها فراموش
شهرم سکون و راکد ،دیوار ها پراز گوش
سلول انفرادی ،کشتار دسته جمعی
زندانیان در این شهر هر گور را بنامی
شهرت کجاست یارم؟ خاکت کجا نشسته؟
درویش خسته ی تو تا انتها شکسته
دست نوشته های یاسی_اینگونه بود شهرم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 19:47
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من یقین دارم که برگ،
کاین چنین خود را رها کردست در آغوش باد،
فارغ است از یاد مرگ!
آدمی هم مثل برگ، می تواند زیست بی تشویش مرگ،
گر ندارد همچو او آغوش مهر باد را،
می تواند یافت لطف «هر چه بادا باد را »

"فریدون [!]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 12:25
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ