یافتن پست: #آغوش

ramin
ramin
همیشه روزهایی هست که، انسان در آن، کسانی را که دوست می داشته است، بیگانه می یابد
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:51
+6
مهسا
مهسا
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ،
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد..
كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ،
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش !!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:53
+8
ronak
ronak
شبها به پهلو می خوابم و پاهایم را در شکمم جمع می کنم
جنین گونه تا شاید فردای آن شب در آغوش تو متولد شود
ولی افسوس که سالهاست
من جنین گونه می خوابم
و از میلادی خبری نیست...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:18
+3
ronak
ronak
گیر کرده ام عجیب میان حقیقت و تو.....

تو در طالع من هستی" ولی...

در آغوش دیگری........!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:00
+2
☺SAEED☻
☺SAEED☻
بهانه....
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد
که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری
... ... که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
... گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری
انگیزه ای برای فردا نداری
و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را
تنگ در آغوش بگیری
و گوشه ای ،گوشه ترین گوشه ای
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 00:53
+4
مهسا
مهسا
خوشبختی...
همین در کنار هم بودن‌ هاست...
همین دوست داشتن ‌هاست...
در آغوش گرفتن‌ هاست......
خوشبختی ... همین لحظه‌ های ماست...
همین ثانیه‌ هایی‌ست...
که در شتاب زندگی گم شان کرده‌ایم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 23:13
+4
آفتاب پرست
در خانۀ خود نشته ام ناگاه
مرگ آید و گویدم: ز جا برخیز
این جامۀ عاریت به دور افکن
وین بادۀ جانگزا به کامت ریز!
خواهم که مگر ز مرگ بگریزم
می خندد و می کشد در آغوشم،
پیمانه ز دست مرگ می گیرم
می لرزم و با هراس می نوشم!
آن دور، در آن دیارِ هول انگیز
بی روح، فسرده، خفته در گورم
لب بر لب من نهاده کژدم ها
بازیچۀ مار و طعمه مورم
در ظلمت نیمه شب، که تنها مرگ
بنشسته به روی دخمه ها بیدار،
واماندۀ مار و مور و کژدم را
می کاود و زوزه می کشد کفتار...!

(فریدون [!])
ادامه دارد ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:09]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 20:59
+5
مهسا
مهسا
دلم کمی خدا می خواهد...

کمی سکوت...

دلم دل بریدن می خواهد...

کمی اشک .........کمی بهت ...

کمی آغوش آسمانی...

کمی* دور شدن از این جنس آدم...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 16:58
+7
ronak
ronak
خوش به حالتان
ما ایرانی ها در دلمان ماند عشقمان را بدون ترس با چشم بسته آرام بوس کنیم!
ما بر دلمان ماند لحظه ای کسی را که دوس داریم از ته دل در آغوش بگیریم
داغ خیلی چیزها بر دلمان ماند ماند ماند!
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 13:32
+3
ronak
ronak
دلم یک شب تنهایی می خواهد
با یک عالمه تو
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
اگر نبود من به لبخندی نیز قانعم
اگر نه
حتی به کلامی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 12:20
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ