بهانه....
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد
که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری
... ... که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
... گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری
انگیزه ای برای فردا نداری
و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را
تنگ در آغوش بگیری
و گوشه ای ،گوشه ترین گوشه ای
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید
و همیشه دقایقی هست که در ان زجر دیدن محبت هایت را در آغوش دیگری میبینی!تو گل پروردی و او گلت را به دیگری بخشید و چه دلگیرند زمانهایی که نیاز به مرگ هست و ملک الموت را مجالی نیست برای دیدار
1390/12/24 - 19:56 ( لايک توسط 1 کاربر )