یافتن پست: #اتاق

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک چشمش اشک بود، یک چشمش خون

یک ماه بود که بخاطر نداشتن ماشین شاسی بلند با شوهرش قهر بود.

از پنجره اتاق بیرون را نگاه کرد

زنی با هیجان برای شوهرش دست تکان داد و با سرعت به سمت او رفت.

هردو با شادی به هم لبخند زدند و سوار موتور شدند و رفتند.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 21:14
+3
hamed noori
hamed noori
دیشب یه پشه نیشم زد
دنبالش کردم بالاخره گوشه اتاق خفتش کردم
اومدم بکشمش یهو بهم گفت: بابااااااااااااااااا
راست میگفت!!
من باباش بودم آخه خون من تو رگاش بود
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 17:23
+6
NeDa
NeDa

هر کس یک جور زندگی کردن رو دوست داره ! من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم ، با کبریتم سیگار روشن کنم و دودش رو تماشا کنم . . . نه ناراحتم ! نه افسرده ! فقط چیزه جذابی اون بیرون وجود نداره ، همین . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/08/21 - 17:20
+8
زهرا
زهرا

اینایی که دیر میرن سرِ سُفره و زودَم بلند میشن میرن تو اتاقشون ! اینا تو اتاقشون سرگرمی ندارن که اینا نمیتونن جلویِ اَشکاشونُ بگیرن ! راحتشون بذارید !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 11:54
+6
AmirAli
AmirAli
به سلامتی اونی که بوی نبودنش تمام اتاقمو پر کرده …

دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 21:06
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هنوز دانشمندان در مورد

آدمایی که با عینک افتابی تو اتاق عکس می گیرن به نتیجه خاصی نرسیدن !
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 17:40
+2
AmirAli
AmirAli
یکی از فانتزیام اینه که :

توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب

از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره

من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...

پرستار بلندتر و با التماس میگه:

آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده

من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم

ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره

من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک

تکشون نگاه میکنم و میگم:

آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن

بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم

توی مه و غبار ناپدیدشم.

روانی هم خودتی

دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 13:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما یه مزیت خیلی خوبی که داریم اینه که وقتی که بزرگ شدیم ، و به مامان و بابا تبدیل شدیم سر زده رفتیم تو اتاق بچمون و دیدیم داره به صفحه دسکتاپ خیره میشه یکی میکوبیم پس کلش
میگیم کره سگ بیار بالا ببینم چی داشتی میدیدی ^_^ :
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 18:46
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
و خداوند زیر تختو آفرید . . . . . . . . . که اتاقمون در عرض ۱۰ دقیقه جمع شه {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 17:07
+5
hamed noori
hamed noori
قسـم به اون پـســری که عشقش جلو چشمش اتو خورد و رفت خونه با صدایی خواب آلود گفت:ببخشید عزیزم خواب بودم گوشی رو سایلنت بود …
قسـم به اون دخــتـری که با وعده ی ازدواج بکارتشو از دست داد و عکس عشقشو تو گوشی رفیقش دید …
قسـم به اون پـســری که با گوشی رفیقش به عشقش زنگ زد اما از فـرداش شماره همون رفیقشو تو اینباکس اس ام اس های عشقش دید …
قسـم به اون دخــتـری که هنوز تنـهاست چون نتونسته فرامـوش کنه …
و قســــم به اون جفتـی که اولین شب بعد از جـدایی رو دارن تنـهایی با چشـم خـیس تو اتاق تـاریک و خالی از هم سحر میکنن …
اینجا زمیـن است مطمئن باش یه روز دوباره همدیگرو میبینیم !!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 15:28
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ