یافتن پست: #احساس

ساناز
ساناز

اون تو رو میخواد ولی تو اصلا بهش توجه نمیکنی دلش رو میشکنی و نادیده اش میگیری. . کاشکی یه ذره از این احساسی که به تو داره به من داشت،تو بی لیاقتی تو بیشعوری دختره ی عوضی که با اون اینکارو میکنی ..! بدون اون صد برابر از تو بهتره...

دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 12:17
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مُرده آن است که احساس ندارد

من امّا

،

مُرده ترَم

احساس دارم ...

تو را ندارم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 19:22
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده
بعد که نگاه میکنیم میبینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 18:39
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدانم که یکی از روزهای مبهم دور…
وقتی جلوی تلویزیون رو کاناپه لم داده ای و بچه ها از سروکولت بالا میروند…
درست همان لحظه ای که قرار است احساس کنی خوشبخت ترینی…
ناگهان…
یاد من به سینه ات چنگ میزند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدی آخر من را لمس کردی!ولی چه حیف…سنگ قبر من”احساس”ندارد …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:43
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﺎﺯﮔﯿﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻢ ...
.
.
.
.
.
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﺮﺩﻩ :))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز رگ احساسم را با " تیغ بی تفاوتی" زدم...!!!

قید احساسم را زده ام .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﮔـ ـﻪ ﺭﻓـ ـﺘﯽ ﺳﻮﭘﺮﯼ ﺩﻟـ ـﺖ ﻟﻮﺍﺷﮏ ﻧﺨﻮﺍﺳتــــ ....
ﺍﮔـ ـﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﭘﺎﺭکـ ـ ـ،ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﺏ ﻧﺸﺪیـ ـ ـ ...
ﺍﮔـ ـﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﻣﯿﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﯾـ ـﮕﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ
ﻧﻤﯿﺎﺭیـ ـ ...
ﺍﮔـ ـﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺴـ ـﺘﻨﯽ ﭼﻮﺑﯽ ﻭ ﭘﻔﮏ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭیـ ـ ....
ﻓﮑﺮ ﻧﮑـ ـﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭگـــــــــ ﺷﺪیـ ـ !
ﺑﺸـ ـﯿﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﭼـ ـﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﻟــﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩیـ ـ ـ ـ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:06
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاهی

احساس میکنم روی دست خدا مانده ام...

خسته اش کردم...

خودش هم نمیداند با من چه کند...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:54
+2
saeed
saeed
از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،

از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،

نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.

از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،

این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!

میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،

میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،

میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی

از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،

هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….

نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،

حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….

تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….

کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،

روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟

چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،

چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟

فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ،

برو که تو با یک نفر راضی نیستی!

از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،

محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….

از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،

شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم

اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،

تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،

میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….

از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،

یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….

.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:24
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ