.
.
.
.
اگـــه ۵ دقیقه زنــــگ نزدم اس ام اس ندادم
اس ام اس بده بگه سرت کجا گـــــــرمه .../.
تاسف از این نابرابری
چند روز پیش که از کرج با تاکسی به تهران میرفتم ، در اتوبان از شدت گرما، شیشه پنجره جلو را پایین کشیدم و باد شدیدی داخل ماشین آمد ، درحال لذت بردن از بادی بودم که در موهایم میپیچید که یادم افتاد سه خانم جوان عقب نشسته اند، وقتی برگشتم که بپرسم باد اذیتشان میکند یا نه، با صحنه ای روبرو شدم که به عنوان یک پسر ایرانی از خودم خجالت کشیدم : هر سه نفر با وجود گرمای شدید لباس های زیاد به تن و مقنعه و روسری به سر داشتند و بدون اینکه متوجه من یا باد شوند از پنجره به بیابان های بین تهران و کرج خیره شده بودند... برگشتم و شیشه را دوباره بالا کشیدم... تنها کاری که از من بر می آمد این بود که این لحظه را غمگنانه به ثبت برسانم...متاسفم.
یه هندونه رو ازبالای برج میلادمیندازن پایین
میره ومیره
این بالا چقدسرده
عجب Viewی داره شهر ازینجا
آهان هندونه،میره و میره
برج میلاد هم بلنده ها
لامصب خیلی بلنده!!
عـه!بچه ها سوراخ اوزون دیده میشه ازینجا
هندونه همچنان میره و میره
بی صاحاب چقد بلنده
تو کجا میای خدایی؟
هندونه میره و میره و یه عده فضولم دنبالش
خلاصه میره و میره
چقد بلنده وامونده
ایستادید نگا میکنید تا برسه و ب[!]؟؟
کمک نمیکنید؟
پس آرمان های امام چی میشه؟
عه!!هندونه رو یادم رف،میره و میره
و همچنان هم داره میره ومیره بی صاحاب
کلا آدم پیگیری هستی نه
! ! ! !
ترکید
راحت شدی؟
حالا برو