یافتن پست: #ادم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دقت کردی هیشکی به داد سکوت ادم نمیرسه همه

منتظر فریادتن تا به دادت برسن
دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 20:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدما همیشه خودشون جایگاهشونو مشخص میکنن
ولی این شک و بی اعتمادی همه چیز  رو نابود میکنه
کاش یکم بهم اعتماد داشته باشیم
5 دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 19:48
+1
TiNa
TiNa
دیشب اومدم خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی {-7-}
3 دیدگاه  •   •   •  1393/08/10 - 13:09
+7
sasan pool
sasan pool
این جک تری دی (jack 3d ) یادتون هست صحبت های امیر آبادی بازیکن استقلال یادتون هست؟واکنش فدارسیون یادتون هست؟کار های استقلال یادتون هست؟قضیه فرناز مجیدی ای وای ببخشید فرهاد مجیدی یادتون هست؟ما که از یادمون نمیره.
آخرین ویرایش توسط sasfh12 در [1393/07/26 - 22:38]
1 دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 22:38
+5
-1
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
چند ماه پیش تو جام رمضون تیم دادیم
تو بازی آخر که نیاز به برد داشتیم من یه گل زدم
 داورم بلا نسبت شما کور، گل ما رو مردود کرد
 منم امونش ندادم تا میخواست به خودش بیاد از خجالتش در اومدم
 یارو رفت شکایت کرد پنج میلیون ناقابل از ما گرفت



   الانم کمیته انظباطی اعلام کرده اگه عکس طرفو نزدیکای زمین فوتبال دیدین با "برنو" بزنین
 همش خدا رو شکر میکنم جای عبدولی نبودم وگرنه 
 نمیدونم چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اعدام رو شاخم بود
آخرین ویرایش توسط -HADI در [1393/07/23 - 19:12]
دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 19:07
+4
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
اونروز رفیقم بهم زنگ زده میگه برس به دادم اینترنتم قطع شده
رفتم خونه ش بعد از یه ساعت ور رفتن با مودم
کاشف به عمل اومد که خانومش واسه تنبیهش سیم تلفنو چیده
خیلی ماهرانه دوباره بهم چسبونده


آخه خدا خوشش میاد ما دهه شصتیا اینقد بکشیم
تا بچه بودیم چاقو بود و توپ ما
الان که بزرگ شدیم قیچی هست وسیم تلفن!!!!!!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 11:21
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
امروز زنگ زدم ۱۱۰ گفتم:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به دادم برسید دو تا دختر سر من دارن دعوا میکنن
.
.
.
.
.
.
پلیس اومده گفته: خو دعوا کنن تو چرا می ترسی؟ .
.
........
.
.
.
.
من گفتم: آخه اونی که زشت تره داره برنده میشه
دیدگاه  •   •   •  1393/07/17 - 15:44
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺨﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻧﻴﺪ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﯼ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻦ
ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﻱ ﺯﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺯﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﭼﺎﻟﻪ ﻭ ﺗﺎﺳﻴﻨﻪ ﺯﻳﺮﺧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸﺘﺶ،
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﭘﺮ ﺳﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩﺀ ﺩﺳﺘﻮﺭ
ﻗﺎﺿﻲ
ﻣﻴﮕﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻱ،ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﭼﻲ ﺑﺮﺍﺕ ﮐﻢ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ؟
ﺯﻧﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺖ،
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ،
ﺍﻳﻨﻮ ﺑﻔﻬﻢ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺩﺍﺩ : ﻣﻴﺰﺩ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﮐﻲ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﮐﺎﺭ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ
ﻫﻤﺶ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﺧﻴﺎﻧﺘﮑﺎﺭﻣﻴﮕﻒﺕ : ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﻴﻦ
ﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﺩ : ﻧﺎﻣﺮﺩ،ﮐﺜﺎﻑﺕ،ﺁﺷﻐﺎﻝ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻﺩﻳﺪﻱ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺯﻧﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺨﺎﻃﺮﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ
ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺩﻣﻴﺰﺩﻥ ﺑﺒﺨﺸﺶ ﺑﺒﺨﺶ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﺑﮑﺸﺶ ﺑﮑﺶ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﺎﺿﻲ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻴﺪ
ﻗﺎﺿﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻱ؟
ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺰﺍﺭﻳﺪ ﺑﺮﺍ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﺑﭽﻤﻮ ﺷﻴﺮ ﺑﺪﻡ
ﯼ ﺑﭽﻪ 20 ﻣﺎﻫﻪ،ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺗﻮﺑﻐﻞ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮐﺎﺭﮐﺮﺩﻥ ﺷﻴﺮﻧﺨﻮﺭﺩ
ﺗﺎﺑﭽﻪ ﺭﻭﺟﺪﺍﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺷﻴﺮﺷﻴﺮ
ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻭﻣﺪﺟﻠﻮﮔﺮﻓﺘﺶ ﻭﮔﻔﺖ ﭘﺲ
ﭼﺮﺍﺷﻴﺮﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ
ﺁﺧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺴﺘﻨﻴﺶ ﺧﻮﺷﻤﺰﺗﺮﻩ
:|
ﺭﻭﺍﻧﯿﻢ ﺧﻭﺩﺗﯽ
1 دیدگاه  •   •   •  1393/07/3 - 16:14
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عصری مخاطب خاصم تماس گرفت گفت برای وَلِن کادو نمیخواد و فقط همین که کنارشم کافیه ؛ منم به خاطر این فرشته مهربون داشتم خدارو شکر میکردم که یادم اومد اصلا من مخاطب خاص ندارم !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/31 - 19:48
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم سوپر مارکت خرید کنم،
یه دفعه یه دختر بچه اومد به بغاله گفت: لیمو مامانی ( امانی) داری؟
آقا دیدم بغاله هار هار شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن،
بچه بیچاره هم بغض کرد و با لب و لوچه آویزون رفت بیرون،
منم از سر انتقام یه سن ایچ از این مرتیکه کش رفتم تا درس عبرتی باشه واسش که دیگه از این کارا نکنه
همچین ادمه خوبی هستم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/31 - 19:45
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ