♥ نگار ♥
سوال تاریخ ٥٠ سال آینده :
یكجا نشین ها چه مكان هایی را برای سكونت انتخاب میكردند؟
جواب:
آن ها در كنار مودم ها و در نزدیكی پریز های متصل به شارژر سكنی ٰمیگزیدند..
♥ نگار ♥
نامم را والدینم
زبانم را کشورم
دینم را اجدادم
حرفه ام را جامعه ام
انتخاب کردند
از دار دنیا یک عشق را خودم انتخاب کردم
که آن هم ریدم
♥ نگار ♥
ای مــــــــــــــــــــرد....
من زنی هســــــــــتم....
ڪہ فقــــــــــط رنــــــــــگ رژلــــــــــبم ڪافــــــــــیست تــــــــــا
مردانــــــــــگی ات را بـــــہ تــــــــــباهے بڪشاند
حــــــــــال ضــــــــــعیفہ ڪیست!!؟؟؟؟
♥ نگار ♥
یادمه خیلی تعصبی و غیرتی بودی....
الانم هستی؟؟؟؟
کجایی که ببینی کسی ک قراره به عنوان همسر آیندم انتخابش کنم از هم آغوشی با من حرف میزنه....هاااا؟؟ کجایی نامرد؟؟
کجایی که برام غیرتیشی؟؟کجایی که خون راه بندازی که نباید عروس کسی دیگه بشم؟؟!!
کجایی لعنتیییییییییییی؟؟
کجایی که ببینی لج کردم با خودم با تو...هه...هرچند برا تو که مهم نیس...
کجایی که ببینی یکی عاشقمه جونشو واسم میده
میخواد خوشبختم کنه ولی تو با منو احساسم بد کردی کاری کردی که از عشقو عاشقی بترسم اما من ی دخترم با احساساتم زندم باز عشقو تجربه میکنم...اون کسی که عاشقمه رو اونقد خوشبخت میکنم که هر روزت بشه حسرت خوردن که چرا از دستم دادی...
♥ نگار ♥
دارم میبینم اون روزو که باز برگردی تو پیشم
بگیری دستای سردم بگی حق تو بود دستم
دارم میبینم اون روزو که حال تو پریشونه
که انگاری همه دنیا برات مثل یه زندونه
دوباره باز میای پیشم بهت قول شرف میدم
میای داغونو سرگشته میای ارومو دلخسته میای مثل همون روزا
میای وباز میگی تنهام میون سیل این غمها م میای ومیگی که عشقت تو رو ول کرده با اشکات
داره یادم میاد اشکام تو اون روزای بعد تو خیانتهایی که کردی گرفتی دستشو محکم منم اینجا تک و تنها دارم میبوسم این عکسات
تو من رو ساده ول کردی گرفتی دست بیگانه منو دادی به تنهایی که شاید عاشقش باشی
ولی اونم تو رو ول کرد اینم نفرین من باشه
الان حال منو داری یه تنهای شکسته دل میون این دوراهی تو ببینم انتخابت رو
ولی جای تو اینجا من نشستم با غم دوریت
وفای این غمت شاید باشه مرحم واسه دردام
فراموشت کنم دیگه بشینم باز با این غمهام
♥ نگار ♥
غیرتیه توو بازیه کلش اف کلنس آرچراشو واسه
اتک انتخاب نمیکرده گفته زن باس توو خونه بشینه!!!!
♥ نگار ♥
معلم در کلاس از حسن سئوال کرد که در آینده دوست دارد چکاره شود حسن جواب داد آقا دوست دارم خیلی پولدار باشم و یک زن انتخاب کنم و براش بهترین منزل در تهران و لوکس ترین ویلا در شمال وشیک ترین لباس ها وجواهرات و گران
ترین اتومبیل و بهترین امکانات زندگی را از هر لحاظ فراهم کنم ؟!معلم گفت بنشین و از اکبر پرسید تو دوست داری چکاره شوی؟او جواب داد آقا اجازه ؟ ما دوست داریم زن حسن بشویم ؟!