یافتن پست: #انتظار

محمد
محمد

هر صبح که سپیده سلام می دهد


یا کریم ها به پنجره ی اتاقم سر می زنند


چه مانوس شده ایم ما !


من منتظر صدای بالشان ، آنها مشتاق سفره ی نانشان


حیران مانده ام !!!


کجا بالهایت بسته شد


که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی ؟؟؟


دیدگاه  •   •   •  1394/03/16 - 19:59
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشق است دیگر...

وقتی خوابه بهش اس میدی میپرسی خوبی؟
میگه:ن :-)
میپرسی عه چــــــــــــرا؟؟
میگه:ازخواب پریدم oــO
میگی :به خاطر اس من؟؟؟
میگه:یکمکی!
میگی:باشه ببخشید نمیدونسم خدافظ....: (
و میگـــــــــه:.
..
.
.















هیچی نمیگه بوخودا راحت میکپه : ^ــــــــ^
چیه انتظار داشتی بگه فداتشم یه دونم خوب شد بیدارم کردی؟؟
ن بابا ما از ای شانسا نداریم :)))))
دیدگاه  •   •   •  1394/03/6 - 14:59
+1
TOOiTi
TOOiTi



گاهی خسته می شود ..


خسته از سرنگ های بی رحم همیشگی ..


خسته از انتظار بر روی تخت .....


خسته از تهوع های بی وقت ..


خسته از نگاه دیگران ..


خسته از جمله تکراری "خدا شفا بده " ..


خسته از اینکه صدای بازی بچه ها همیشه آنسوی پنجره است ..


گاهی با خود می گوید : کِی تمام می شود ..


بدون آنکه معنیِ "تمام" برایش معلوم باشد ..


......


خدایا ..


هنوز به تو امیدوار است ..


و هنوز از این امید خسته نشده ..


به فکرش باش ..


بی گناه ترین است ...

1 دیدگاه  •   •   •  1394/03/4 - 18:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خیلی قشنگه بخون و به سلامتی دخترا لایک کن واقعا زیباست

♥دختر با اخم اومد پیش مادرش و گفت:مامان من دیگه از دختر بودن خسته شدم!♥

♥مادرش با تعجب پرسید چرا؟♥

♥دختر گفت:خسته شدم از این تبعیضی که بین دختر و پسر قائل میشن!♥

♥پسر تا نصف شب هرجا دلش بخواد میره کسی نمیگه اشکال داره اما دختر بره میگن خوب نیست.♥
♥پسر دوست دختر داشته میگن پسره دیگه!!♥

♥دختر دوست پسر داشته باشه میگن خرابه!♥

♥پسر سیگار بکشه میگن مرده دیگه حتما دردی داره!♥

♥دختر سیگار بکشه میگن معتاده!♥

♥پسر چش چرونی کنه میگن ذاتشه!♥

♥دختر چش چرونی کنه میگن وله!♥

♥خلاصه همه چی واسه پسرا عادی واسه دخترا بد!♥

♥مادرش با لبخند گفت:عزیزم اگه شیطان کار خلافی انجام بده کسی تعجب نمیکنه!♥

♥اما کسی از فرشته انتظار بد بودن رو نداره!♥

♥سلامتی همه دخترا . .♥
دیدگاه  •   •   •  1394/02/25 - 20:57
dr.amirjadidi
dr.amirjadidi
گل امدبی بفایی یادم امدنازی همدم من بهاراشنایی یادم امدنازی همدم من چکیدازسرخ بارون قطره قطره نازی همدم من ازاون اشگ جدایی یادم امدنازی همدم من نازی جون همون چشم انتظاری نازی همدم من فقط این مونده ازاون یادگاری نازی همدم من نازی جون بیابرگردبه خونه نازی مهربون بیاای نازنین دردات به جونم نازی همزبونم......................
دیدگاه  •   •   •  1394/02/5 - 00:17
+1
sami
sami

 


و چه انتظار بزرگی است 

اینکه بدانی پشت هر دوستت دارم  

چقدر دوستت دارم ... !
دیدگاه  •   •   •  1394/01/18 - 16:27
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺯﻧﯽ۳ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺍﺷﺖ .ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﻋﺮﻭﺳﻬﺎﺷﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ
ﮐﺪﻭﻣﺸﻮﻥ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ.
ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﺳﻂ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎﻋﺮﻭﺱ ﺑﺰﺭﮔﻪ
ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩ ﻋﻤﺪﺍ ﺧﻮﺩﺷﻮ
ﺗﻮﺣﻮﺽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،ﻋﺮﻭﺱ ﻫﻢ ﭘﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺁﺑﻮ
ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺩﺍﺩ.
ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺑﺮﻩ
ﺩﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﯼ ۲۰۶
ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﯼ ﮐﺎﻏﺬﻡ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﻑ ﭘﺎﮐﻦ ﺗﻮﺵ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺏ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻠﻢ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺑﺎﻋﺮﻭﺱ ﻭﺳﻄﯽ ﻫﻤﯿﻦ
ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭﮐﺮﺩ.ﻋﺮﻭﺱ ﻭﺳﻄﯽ
ﻫﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ۲۰۶ﺭﻭ ﺟﺎﯾﺰﻩ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ.
ﻭﺍﻣﺎ ﻋﺮﻭﺱ ﺳﻮﻡ،،،ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺟﻠﻮﯼ
ﻋﺮﻭﺳﺶ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮﯼ
ﺣﻮﺽ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﻋﺮﻭﺱ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﻧﺪﺍﺩ
ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺑﺮﻭ
ﺍﯾﮑﺒﯿﺮﯼ..…ﻭﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻏﺮﻕ
ﺷﺪ
ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﯾﮏ BMWﺭﻭﺑﺎﺯ ﺩﺭﺧﺎﻧﻪ ﻋﺮﻭﺱ
ﭘﺎﺭﮎ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯼ ﮐﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺭﻭﯾﺶ
ﺑﻮﺩ؛؛؛
ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻠﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺪﺭﺷﻮﻫﺮﺕ
ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﺎﺱ
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻻ^_^
دیدگاه  •   •   •  1393/09/27 - 17:43
+4
sami
sami

به دختره ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ !




ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﺮﺳﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺒﺎﺭﮎ !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ دختره ﺩﯾﮕﻪ ،

ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻤﯿﺮﻩ !
2 دیدگاه  •   •   •  1393/07/30 - 21:44
+6
sami
sami

برای خاموشی شب های انتظارم




فقط یک “فوت” کافیست



خاموشم کن ، خسته ام …

دیدگاه  •   •   •  1393/07/27 - 16:21
+9
sonya
sonya
نميدانم چرا رفتی ...
نميدانم چرا !!! شايد خطا کردم

و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نميدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟!
ولی رفتی ...

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ،
تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دريا چه بغضی کرد
ميدانم تو نام مرا از ياد خواهی برد

هنوز آشفته چشمان زيبای توام ... برگرد!
ببين که سرنوشت من چه خواهد شد
و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:
تو هم در پاسخ اين بی وفاييها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
...
و من در حالتی ما بين اشک و حسرت و ترديد
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاييزی ترين ويرانی يک دل
ميان غصه ای از جنس بغض کوچک يک ابر

نميدانم چرا !!!
شايد به رسم عادت" پروانگی مان "
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم



X
دیدگاه  •   •   •  1393/07/6 - 21:03
+6
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ