یافتن پست: #انسان

AmirAli
AmirAli
چه بسیارند انسانهایی که بالای خط فقرهستندو زیر خط فهم!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 11:49
Sanaz Arzani
Sanaz Arzani
هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!

 

خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !

 

خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،

 

خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،

 

خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !!

 

خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!!

 

خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!

 

خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!!

 

از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!

 

خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟

 

خدا همین جاست ، نه فقط در عربستان!

 

خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه فقط عربی را !.......... خدایا دوستت دارم...!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 11:24
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد تنها انسان بودن کافیست. {-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 16:43
+3
roya
roya
چکیده توضیح المسائل.......

کلا اگر طوری بشود که انسان خوشش بیاید حرام است


دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 13:58
+5
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
توی یه پارک تو سیدنی استرالیا دو مجسمه بودند یک زن و یک مرد.
این دو مجسمه سالهای سال های سال روبرو هم با فاصله کمی
ایستاده بودند و در چشم های هم خیره بودند و لبخند میزدند.
یه روز صبح یک فرشته پیش آنها آمد و گفت چون شما دو مجسمه
خوبی بودبد من بزرگترین آرزو شما را برآورده خواهم کرد.من شما
را به مدت 30 دقیقه تبدیل به انسان خواهم کرد و شما کار خود را
انجام دهید.
دو مجسمه تبدیل به انسان شدن و با لبخندی به پشت درختان و
بوته ها دویدن که پشت آنها چند کبوتر بودند.فرشته زمانی که صدای
خنده های دو فرشته را میشنید بسیار خوشحال میشد.
15دقیقه گذشت و دو مسجمه از پشت بوته ها بیرون آمدند
فرشته نگاهی به ساعت کرد و گفت هنوز 15 دقیقه از وقت شما
باقی مانده نمیخواهید ادامه دهید؟
مسجمه مرد با نگاه شیطنت آمیزی به مجسمه زن نگاه کرد و گفت:
میخواهی یک بار دیگر این کار لذت بخش را انجام دهیم؟
مسجسمه زن نگاهی کرد و گفت:
باشه اما این بار تو کبوتر نگه دار من برینم رو سرش!!!!
نکترو گرفتی لایک بززززززن
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 12:38
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بر زبانم همه جا نام تو جاری شده است

در خیالم همه شب یاد تو می بندد نقش

من چه خرسندم از این نعمت خوب

تو چه دلشادی از این لحظه ناب

با تو ای خوب ترین خوب جهان

با تو ای ناب ترین شعر زمان

به همه مردم این شهر نشان خواهم داد

با تو خوشبخت ترین انسانم.





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 17:53
+3
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸

اين روزها پر است از انسانهايي با ظاهر زيبا

که هر روز لباسي نو بر تن ميکنند

ولي نزديکشان که ميشوي

بوي کهنگي انديشه هايشان

خيلي آزارت ميدهد

دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 10:28
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

“شانس” گاهی به انسان کمک می کند …
اما “تلاش” همیشه !


دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 20:05
+1
*elnaz* *
*elnaz* *

 


حافظه ی انسان های غمگین قوی است ؛


به یاد می آورند که در کدامین ؛


لحظه ؛


کدامین کوچه و خیابان ؛


کدامین ثانیه ها ؛


به دار آویخته شد " احساساتشان " ..


دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:27
+7
*elnaz* *
*elnaz* *

انسان ها هر از گاهی از جایی می افتند ..؟؟


از لبه ی پرتگاه ؛


از پاااااااااااا ..


از نفس ؛


از این ور بوم ..


از دماغ فیل ..!!!


از چاله به چاه ؛


از عرش به فرش ؛


از چشم ..


از چششششششششششم ....


می فهمی ..؟؟؟

دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:05
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ