یافتن پست: #انسان

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نرو تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری نرو تو هم مثل من تو غصه کم میاری نرو تو هم می پوسی میمیری بی من نرو تو هم طاعون غم می گیری بی من نرو
اه نرو نروتو که می دونی من بی تو توبی من یعنی حسرت تو که می دونی بی جواب می مونه عشق وعادت
تو که می دونی کم می شم تو که می دونی کم می شی تو که می دونی هم اغوش غم می شی نرو اه نرو نرو
اما بعضی موقع انسان از چیزای فرار می کنه که به خاطر دیگرا ن واسایش اونهاست
چشم پوشیدن از عشق از زندگی و...... اما چه سود همینهایی رو که دوستشان داری یه روز تنهایت می گذارند ومی روند
نمی شود از کسی گلایه کرد باید شکر گذار خداوند بود که می توانم روی پای خود بیاستی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:15
+4
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
این دخترا عجب موجودات انسان نمایی هستن
دو ساعته وایسادم تو خیابون، هیچ دختری سوارم نکرد،
:/
حالا اگه ما پسرا یه دختر پیاده ببینیم محض رضای خدا
و قربة الی ا... سوارش می کردیم
بععععله دی

{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 22:17
+9
alifabregas
alifabregas
امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند …

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه اینقدر خود و انسان ها را در این مدت اذیت نمی کردم …

Read more: [لینک]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 18:35
+3
alireza
alireza
«اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند»،
«اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند»،
«اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد»،
«اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند»،
«اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد»،
«اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان‌هاست»،
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 17:24
+12
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
پر حرفی و پر گویی مجال تفکر و تعقل را از انسان میگیرد : دیل کارنگی .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:20
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در میان تمام مصیبتها تنها یاد خدا انسان را تسلی میدهد : جرجی زیدان .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:17
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
چه بسیارند انسان هایی که بالای خط فقر هستند و زیر خط فهم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:46
+6
saqar
saqar
امیرالمومنین فرمود :غذای روح انسان سه چیز است؛
۱. ذکری که از زبان تان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
۲. توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
۳. موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 15:39
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ »- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 00:08
+4
saman
saman
در CARLO
اگر عشق نبود

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

اگر عشق نبود

اگر کینه نبود

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

اگر خداوند

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد

من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا

آن گاه نمی دانم

به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 12:13
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ