♥ نگار ♥
گل افتابگردان را گفتند :
چرا شبها سرت را پایین میندازی ؟؟؟؟
گفت : ستاره چشمک میزنه نمیخواهم به خورشید خیانت کنم...
.
.
.
به سلامتی همه ادمای اسکول که فک میکنن افتابگردون حرف میزنه
♥ نگار ♥
زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”
مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته
که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم
اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “
زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”
مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!
♥ نگار ♥
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
من اومدی
دس دس دس
سوت سووووووووووووووووووووت
هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا
دستا شله ها
mohamadjavad
سلامتی کسی که میدونه.ولی ساکت میمونه... سلامتی کسی که درونش داره میسوزه اماترجیح میده لبهاشو بدوزه... سلامتی روزگاری که روزگارش گذشته... سلامتی اونایی که تلخ میخورن وشیرین سخن میگنن... سلامتی راهی که آخرش میرسه به مقصود... به سلامتی سرنوشت.که نمیشه اونواز"سر"نوشت....
mohamadjavad
گاهی باران هوه ی دغدغه اش بارش نیست.بلکه ازغصه تنهاشدنش میبارد...
آره
1393/06/7 - 12:491
1393/06/7 - 12:50خدا حفظش کنه
1393/06/7 - 12:50ولی من باهاتم رفیق غصه نخور
1393/06/7 - 12:54 ( لايک توسط 1 کاربر )are
1393/06/7 - 13:57