یافتن پست: #اون

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اگه یه روز تو خیابون از کنار یه گنجشک رد شدی و نپرید ، فکر نکن که ازت نترسیده، بدون که اون هم آدم حسابت نکرده…


 


[ کیفر - حسن فتحی ]

دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 21:06
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داییم داشت تو جمع تعریف میکرد:
بچه که بودم، یه روز مامانم( مامان اون یعنی مادربزرگ من) به خیال اینکه مچ منو گرفته یهو اومد تو اتاق وگفت که تو چرا درس نمیخوندی؟
منم گفتم خوندم بیا بپرس بعد انگلیسی رو بهش دادم <img src=" class="wp-smiley" /> اینم که نمیتونسته انگلیسی بخونه گفته نه پسرم وقتی میگی خوندم ینی خوندم من بهت اعتماد دارم
من <img src=" class="wp-smiley" />
دایی:)
مامان بزرگه <img src=" class="wp-smiley" />
آموزش و پرورش :/
دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 20:26
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گل مراد میره عیادت مادر زنش,میگه الحمدلله بهتری میگه تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد میکنه..
میگه: ایشالله اونم قطع میشه.
دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 19:53
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







قیقاناخ

آرد 1 قاشق غذاخوری
ماست 2 قاشق غذاخوری
تخم مرغ یک عدد
پودر زعفران مقداری
بیکینگ پودر نصف قاشق چایخوری
کره
گردوی کوبیده شده
پودر گل محمدی
عسل
اول یه توی یه ظرف ماست و تخم مرغ رو خوب باهم قاتی کنید. اگه ازین ماستهای معمولی داشتید دوقاشق بریزید. من ماستم چکیده بود یک قاشق ریختم. بعد ارد و بیکینگ پودر رو اضافه کنید و پودر زعفران رو هم بپاشید روش. بعد اونقد بهم بزنید تا یه مایه ی حسابی یکدست و نیمه روان داشته باشید. فقط نباید سفت باشه اگه سفت بود یه کوچولو ماست اضافه کنید.
بعد توی یه تابه یه تیکه کره بندازید و مایه رو یکباره پهن کنید توی تابه و بچرخونید تا نازک بشه. تابه تون باید بزرگ باشه تا ضخامت خمیرتون زیاد نشه.
بعد دیگه بزارید برای خودش اروم بپزه. وقتی یه طرفش پخت به راحتی برگردونید و بزارید طرف دیگه هم بپزه.
من شعله رو حسابی کم کردم تا اروم بپزه.
وقتی پخت یه لایه عسل میریزیم روش. من شیشه رو کج کردم و اروم عسل رو ریختم که یکنواخت پخش بشه.
بعد گردو رو که درشت خورد کرده بودم با پودر گل محمدی قاتی کردم و یک خط راست ریختم وسطش.
میتونید از دارچین و هل هم استفاده کنید. همچنین خیلیا با شربت درست میکنن. اما من چون نمیخواستم شهد و شکر بخورم از عسل که طبیعی تره استفاده کردم.
بعد دو طرفش رو اوردم روی هم و با خلال دندون فیکس کرد. در تابه رو گذاشتم و شعله رو خاموش کردم تا یه کم نرم بشه.
بعد هم به راحتی برش زدم. خیلی خوشمزه و متفاوت بود. دوستای اذری حتما بهتر از من درست میکنن.






دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 19:51
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نه اینکه نخواما !


.


.


.


.


.


ولی واقعا در توانم نیست بعضیارو به چشم برادری نگاه کنم…!


.


.


.


.


.


.


البته فکر بد بد نکنید!


اون دسته پسرا رو به چشم خواهری می‌بینم!

دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 19:47
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کیا اون آب پاش انگشتری ها رو یادشون میاد؟
همونا که باهاشون صورت همه بچه های مدرسه رو خیس میکردیم…
دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 19:06
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بچه که بودم عاشق اون لحظه ای بودم که مهمونا میرفتن …


بعد با سرعت باد میومدم میوه ها و شیرینی های تو بشقابشونو میخوردم

دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 18:53
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادش بخیر، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود


دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 18:51
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

کی کارتون فوتبالیستهارو یادشه؟
یادش بخیر،اون موقع هفته ای یه بار میداد


وقتی ی قسمت تموم میشد طرف می گفت:ادامه ی داستان در قسمت بعد


منم مونده بودم اینا چطوری یک هفته رو هوا میموندن و نمی افتادن

دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 18:41
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادتونه اون موقه ها وقتی مدادمون و به یکی از همکلاسیامون قرض میدادیم همش حواسمون بود مدادمونو تراش نکنه که کوچیک شه؟؟:)
دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 18:41
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ